نما در معماری

تحولات چند دهه اخیر چه در مصالح و چه در تنوع سیکها و چه به دلیل سرعت در ساخت و ساز موجب شد که ضرورت توجه به شما و نیز ساماندهی بدنه های شهری مورد توجه قرار گیرد. در این میان بررسی اهداف منظر شهری نشان می دهد اهداف زیبایی شناسانه و زیست محیطی برای تحقق یک منظر شهری مطلوب ضروری هستند. بنابراین بدنه شهری به عنوان مصداقی از منظر خرد شهری از این قاعده مستثنی نیست شاخص های تناسبات،تمبزی، تعادل و نظم در بعد عینی و دلبستگی به مکان با معنا بودن آرامش و خوانایی و جذابیت در بعد ذهنی در اولویت ارزشیابی زیبایی نما قرار دارند. همچنین در بعد زیست محیطی از دیدگاه متخصصان شاخص هایی همچون مقاومت مصالح در برابر رطوبت فضای سبز به منظور ایجاد آسایش حرارتی مصالح مقاوم در برابر دما و دیوار سبز و اکسیژن ساز برای طراحی بدنه های شهری در اولویت قرار دارند.

ساختمان اداری گروه صنعتی بهشر تهران | عبد العزیز فرمانفرماییان

مفهوم نما در زیبایی شناسی

نمای هر ساختمان در مجموعه شهری که در آن حضور دارد مؤثر است و این تاثیر را به بدنه خیابان ها یا میدان هایش انتقال می دهد. در واقع نمای شهری متشکل از بناهای شهری است بنابراین وقتی که از دید معماری با این کلمه برخورد می کنیم اشاره مستقیمی به نمای ساختمان ها داریم. در واقع نمای ساختمان ها به صورت یک صفحه نمایش ترکیبات معماری ظاهر می گردد. ترکیب های معماری حاوی نوعی معنا هستند و از این رو قادرند که خیال آدمی را تحریک نمایند و با وی ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل بخش های عمده ای از ارتباط انسان با محیط اطرافش از طریق ارتباط بصری و ذهنی وی با عناصر معماری است که ارتباطی بسیار تجریدی و غیر ارادی است. بحث نماسازی در ساختمان و ساخت بدنه شهری یک بحث هویتی و فرهنگی است. در نماهای شهری ما معمولا به هم ریختگی هایی مشاهده می شود که بیشتر ناشی از تقلیدهای کورکورانه از سبکهای معماری است. تراکم و انباشته شدن عملکردهایی که مکانیزمی نیز برای کنترلشان وجود ندارد، چه از حيث نما و منظر و چه از جهت کارکردها، ساختمان ها را دچار آشفتگی و نابسامانی کرده اند، بنابراین تبدیل به پدیده ای شده اند که در اثر تحول تاریخی خود، دچار دگرگونی شده اند.

وجود نماهای گوناگون در پوسته های شهری باعث بر هم خوردگی زیبایی شده است و باید سعی گردد  تا با ایجاد راهکارهایی پوسته های شهری را بر اساس شاخص های زیبایی بهسازی نمود و به یک سیمای مطلوب شهری رسید. هنر و زیبایی شناسی اسلامی بر خلاف نوع غربی هم با باطن و هم اصل وجودی انسان سر و کار دارد. هنر اسلامی جلوه ای از وجود مطلق و متعالی حضرت حق است که به واسطه ی هنرمند، ظهور می یابد و از درونی ترین وجوه انسانی ساطع می شود. انسان برای نزدیک شدن به عالم حق از نمادهای عالم هستی استفاده می کند. معمار سنتی با زبان سمبولیست ها و به وسیله عرفان دانش خود را بازتاب می کند. او فرم هنری بیرونی را در سایه الهامی که از روح می گیرد می آفریند، این فرم هنری قادر خواهد بود انسان را به حالات عالی تر وجود و در نهایت به وحدت برساند اما علم حقیقت عالم را محدود به دنیای فیزیکی و مادی میداند و قوه شناسایی را نیز به حواس فیزیکی و مستدرکات ذهنی محدود می کند. در این دوران انسان و تمدنی که در آن زندگی می کند از مبدأ هستی به دور افتاده است و دچار سردرگمی و پراکندگی شده است و از طرف دیگر به دین و حکمت حقیقی که مطابق مراتب هستی و فطرت او باشد دسترسی ندارد هر تفکر ایرانی اگر بخواهد راجع به مسائل فلسفی گوناگون صحبت کند باید حتما آشنایی با سیر فلسفی و میراث عرفانی و علمی خود داشته باشد. پیام مهم و فوری حکمت و فلسفه اسلامی برای انسان امروزی حل مسئله ی رابطه بین عقل و ایمان در یک وحدت و یک پیکره است (تقاضاهای فکری و استدلالی ذهن انسانی و تقاضاهای عاطفی و وجودی او) امروزه پس از دو دوره هنری نوگرا و فرانوگرا و تلاش آنها برای ایجاد یک میراث نوین هنری ماندگار و اصیل، عمر هنر بسیار کمتر از گذشته شده است. به طوری که امروزه شاهد شکل گیری آثار هنری هستیم که نه تنها در میان جامعه معماران بلکه بین عامه مردم نیز جایگاهی نداشته و چیزی برای عرضه به آیندگان ندارد و باید به این مسئله که جاودانگی تا چه حد به ویژگی های فیزیکی اثر و تا چه حد در فرهنگ با عوامل متافیزیکی ریشه دارد توجه کرد. این گونه که پیداست لازمه جاودانگی یک اثر توجه همزمان به تمام ابعاد انسانی مطرح در حوزه معماری چون انسان، هنرمند، چابه، تاریخ، طبیعت و خداوند است و هنرمند و جامعه هر دو به عنوان انسان در ارتباط با دو بعد دیگر طبیعت و خدا ، است که به وحدت نزدیک می شوند و می توانند آثار جاودانی را بیافرینند.

جایگاه نمای ساختمان در منظر شهری

شهر در گذر زمان همواره از پارامترهای مختلف کالینی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاثیر پذیرفته و در نسبت با آنها کلیت خویش را شکل و انسجام بخشیده است. به اعتقاد صاحب نظران بسیاری مظهر و تجلی گاه ابعاد گوناگون وجودی شهر، سيما و پیکره کالبدی و کیفیات حاصل از آن – از جمله فضای شهری – می باشد. یکی از مهمترین اجزا و عناصر کالبدی شهری که به ویژه در نسبت با شهروند و تقویت حس مکان در فضای شهری مؤثر واقع می گردد، ترکیب نمای ساختمان ها و به عبارت دیگر نمای شهری است. به بیان دیگر شهر زمینه بصری مشترکی است که همه شهروندان هر روز به ناگزیر در معرض آن قرار می گیرند و بایستی از آن استفاده کنند. اگر این زمینه مشترک، تصایی زشت و ناموزون داشته باشد، تاثیرات مخرب روحی و روانی بر استفاده کننده می گذارد بدین لحاظ نمای هر بنا در عرصه شهر جزئی از مجموعه ای می گردد که در کلیت خود خیابان، میدان و یا فضای شهری اطلاق می گردد، لذا دستیابی به آگاهی مناسب و متناسب با موضوع در فرآیند نقد ضروری می نماید. این فرضیه استوار است که کیفیت مطلوب بصری و روانی نمای شهری در معماری و شهرسازی هر سرزمین به ابعاد جغرافیایی، محیطی، فرهنگی و اجتماعی شهر و شهروندان وابسته بوده و در پی اثبات صحت أن مفهوم نمای شهری و کیفیات آن را در سه موقعیت مکانی” زمانی معماری اروپا، معماری سنتی ایران و معماری معاصر ایران مورد بررسی قرار می دهد. در این فرایند، شیوه عملکرد و نحوه مواجهه معماری و نمای بناها با شهر و فضای شهری شناسایی شده و ارزیابی می گردد. در نمای ساختمان وجوه پشت و جلو ساختمان از یک طرف دارای نمود اجتماعی و از طرف دیگر نمود مشخص ساکنان خود است. به همین دلیل تمایل هر ساختمان باید هم با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و هم بتواند حجم داخلی ساختمان را نشان دهد. نمای هر ساختمان در مجموعه شهری که در آن حضور دارد، مؤثر است و این تأثیر را به بدنه خیابان ها یا میدان ها که در آن قرار گرفته است، انتقال می دهد. اگر به نمای ساختمان واحدی، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمان ها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین می رود تناقض بين جنبه شهری و بیان فردی نما در صورتی می تواند از بین رود که ساختمان جزئی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد. نمای رو به کوچه و خیابان باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد اما در عین حال براساس ترکیبی از اجزای مختلف بر حسب عملکرد، ابعاد و مصالح شخصیت خاص خود را دارد. مبحث نما، نماسازی و طراحی نما در فرایند طراحی معماری بنا همواره از اهمیت بنیادین برخوردار بوده و این روال با کمترین نوسان تا دهه های اخیر در هنر معماری تداوم یافته است. تنها در دهه ها و سال های پایانی قرن بیستم بود که چالشی اساسی در تلقی مرسوم و متداول از نما در طراحی معماری به وجود آمد. علی رغم این، نام یکی از موثرترین عناصر تاثیرگذار بر کیفیت بصری یک بنا می باشد و شناخت اولیه هر فرد از بنا از این طریق صورت می گیرد. بحث لما به مفهوم خاص آن از جایی شروع می شود که سطوح با سطحی مهم و اصلی که به دلیل قرار گرفتن در معرض دید بیشترین اطلاعات را در مورد حجم ساختمان ارائه می دهد، با آگاهی از خاصیت سطحی بودن و با فکر ارزش گذاری بر این خاصیت ایجاد می شود.   صاحب نظران هر یک در نسبت با نمای ساختمان وظایف و انتظاراتی چون حفاظت، ایجاد ارتباط این درون و برون، خلوت و شلوغ، خصوصی و عمومی، طبیعی و مصنوع)، معرفی بنا، تعریف بک جهت مشخص و مطرح نموده اند که وجه مشترک همه آنها ارتباط با شهر و فضای شهری است. بدین ترتیب نمای ساختمان در عرصه شهر نه در فردیت و استقلال بلکه در ترکیب و وحدت با سایر بنیه در فضایی که خیابان با میدان نامیده می شود به دیده می آید و مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد. از این رو نمای شهری که از طریق یک معمار و در یک برهه زمانی خاص بلکه در طول زمان و دست سازندگان متعددی شکل می گیرد. نمای شهری دیگر حاصل کنار هم نهادن نماهای تک پناها در یک راستا نیست و در ترکیب خود مفهومی فراتر را در ابعاد زیباشناسی، نشانه شناسی، معناشناسی و حتی عملکردی و زیست محیطی عینیت می بخشد.

 

تاثیرات اجتماعی نمای ساختمان

نما در واقع یک سطح صاف و تخت نیست، بلکه آن سطح انتقالی بین فضای داخل و خارج است که با عقب نشستگی و پیش آمدگی، تراس و … با فضای داخل مسكن ارتباط پیدا می کند. برای اینکه نمای ساختمان حریم خصوصی ساکنان خود را حفظ کند باید نسبت به خیابان بسته تر و محفوظ تر باشد، نمای ساختمان باید به دنبال خلق یک کلیت هماهنگ به وسیله تناسب خوب پنجره های بازشو های در، سایبان و محدوده سقف ها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ، عناصر تزئینی و باشد. پنجره ها همواره با دیگر عناصر دیوار، سطوح باز و بسته، تیره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود می آورند.