مقدمه

معماری فقط نوعی رویداد یا مجموعه ای از دست سازها نیست حتی صرفا هنر هم نیست. معماری برای تموم امور انسانی بنیادی و اساسی است و از همان آغاز تمدن ایجاد شده است چرا که بدون آن امکان بوجود آمدن تمدن یا فرهنگی وجود نداشت. معماری اجتناب پذیر جهانی بی پایان و بی نیاز ایتدایی است. دامنه ی معماری از بدوی ترین شکل سکونت در غارها تا پیچیده ترین نوع ساختمان ها را در بر می گیرد.

برای خواندن مطالب مربوط به معماری مدرن لینک روبرو را کلیک کنید: سبک مدرن در معماری

خانه ی آبشار فرانک لوید رایت


به عقیده ی بن فارمر معماری هنری است که نمی تواند خود را ازشرایط بافت پیرامون جدا نگه دارد شرایطی که نا گزیر باید به آن توجه کند هر مکانی ویژگی خاص خود را دارد و پاسخ منحصر به فرد را می طلبد. با رشد توسعه ی سرمایه و ثروت تعداد مشتریان معماری افزایش یافته و مسئله ی دست یافتن به خصوصیات اصیل در معماری بومی با شدت بیشتری نمایان گذشت. علی رغم اینکه مسائل اقتصادی در نهایت اثرات خود را به موضوع معماری وارد نموده اند اما منبع اصلی و بی واسطه ی موثر دگرگونی ایده ها و نظریات در معماری را بیشتر فلسفی باید دانست.

آرمان های عملکرد گرایانه

یکی از کنجکاوترین و دور از دسترس ترین پدیده های نیمه ی قرن نوزدهم نیاز گسترده و مصرانه در تقاضای یک معماری جدید بود که در حدود سال۱۸۹۰ به اوج خود رسید زمانیکه گستره ی تجاری فولاد و بتن مصلح توسعه ی قابل ملاحظه ای یافت. نیاز به پاسخ گویی به خواسته های جدید از جمله نیاز به ساختمان های صنعتی،راه آهن ،مرکز خرید، زندان ها، بانک ها، کارخانه جات،خانه های شهری، خانه های کارگری ….. که ناشی از صنعتی شدن بود عمدتا خطوط و فرمهای تناسباتی منتهی شد که در الفبای معماری ما جایی نداشته بود.

مبلغینی نظیر جیمز فرگوسن در نظریه های خود پا را از تحول تدریجی فرمهای کلاسیک و قرون وسطایی فراتر نهاده اند او معماری معاصر شرقی را به واسطه ی تداوم ظهورش در تطابق با یک سنت پایدار می شود و آنچه فرگوسن و پیروانش می خواستند دگرگونی بود در راستای دگرگونی های اجتماعی و فنی که در تمدن جدید در شرق وقوع بود وسفارش دهندگان و مشتریان آخرین افرادی بودند که در طلب یک دگرگونی بودند. در قرن نونزدهم معماران واندیشمندان برای به ظهور رسانیدن معماری جدید به نتیجه ی مهمی رسیدند و به قیاس معماری با مقوله های مختلف پرداختند که قیاس هاس عملکردی مهم ترین قیاس بودند که عبارت است از :

قیاس معماری با موجودات زنده

قیاس زیست شناسی

قیاس معماری با ماشین مکانیکی

قیاس زیست شناسانه

برای خواندن مطالب مربوط به معماري مدرن لینک روبرو را کلیک کنید: ویژگی های معماری مدرن ، معماری مدرن اولیه


شاید بتوان گفت که برای اولین بار این بوفن بود که در سخنرانی خود در آکادمی فرانسه در باغ موضوع سبک از قیاس های زیست شناسانه در توضیح مقصود خود استفاده کرد، گفت: ذهن انسان هرگز قادر به خلق چیزی نیست مگر اینکه ذهن او از طریق انجام تجربیات و تمرکز افکار پرورانده شده باشد بدن معنا که ادراکات او نطفه های محصول او را شکل می دهد.

فرانک لوید رایت در مقاله ای با عنوان در باب علت معماری گفت: منظورم از معماری ارگانیک آن است که این معماری از درون به بیرون در هماهنگی با شرایطی که ایجاد آن را میسر می دارد توسعه میابد. همچنین از ایده ی تکامل تدریجی به مثابه یک تفکر نوین در قیاس زیست شناسانه می توان استفاده کرد این تکامل تدریجی عینا در مورد معماری نیز مصداق دارد.

 

همانطوریکه معماری رم تکامل یافته ی معماری یونان با معماری دوره های بعد از مسیحیت تکامل یافته ی دوره های قبل خود می باشند نظریه ی تکامل نظریه مکتبعیت عملکرد از فرم را تایید می کند و این نظریه را ارائه می کند که ابتدا فرم ها بوجود آمدند سپس عملکردها و اگر دگرگونی در فرم ها را تایید می کند و این نظریه را ارائه می کند که ابتدا فرم ها بوجود آمدند سپس عملکردها و اگر دگرگونی در فرم ها به وقوع می پیوندد به واسطه ی عدم توانایی عملکردی فرم ها به وقوع می پیوندد و فرم ها فاقد عملکرد قادر به بقا نیستند.

این قیاس سرانجام منجر به پیدایش معماری ارگانیک در قرن ۱۹ شد.


معماری ارگانیک

مرکز همایش های ملی قطر

بینش ارگانیک ریشه در فلسفه رمانتیک دارد. رمانتیسم یک جنبش فلسفی هنری و ادبی در اواخر قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در شمال غربی اروپا بود که به سایر نقاط اروپا و آمریکا سرایت کرد. این جنبش واکنشی در مقابل خرد گرایی عقل مدرن بود. رمانتیک ها همانند پیروان تفکر کلاسیک به ذهن انسان اعتقاد داشتند. ولی رمانتیک ها به آن بخش از ذهن توجه داشتند که بیشتر احساس و عواطف بود. در صورتی که برای فلاسفه کلاسیک عقل و منطق اهمیت داشت.

 

نکته حائز اهمیت این که اکثر فلاسفه رمانتیک شاعر بودند و به تجلیل از طبیعت عواطف و تخیل می پرداختند در حالی که اکثر فلاسفه کلاسیک ریاضی دان بودند. برای نظریه پردازان قرن نونزدهم آمریکا که به دنبال زیبایی مدرن بودند طبیعت تنها فلسفه ی صحیح تلقی می شد هنرمند می بایست ترکیبی می ساخت که به موازات طبیعت باشدو پروسه حیات و رشد و توسعه را به صورتی انتزاعی نشان دهد.

 

رالف والدو امرسون نویسنده ی شاعر و کشیش آمریکایی هنرمندان را تشویق می کرد که از طبیعت الهام بگیرند. وی هنرمندان را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت می کرد او می نویسد: طبیعت سیستمی از فرم ها و روش های به وجود آوردن را خلق می کند که مستقیما قابل تطبیق در هنر است. همچنین ویوله لودوک معمار معروف فرانسوی معماران را ترغیب می کرد که قوانین طبیعی خلقت را به کار گیرند همانند مجسمه سازان قرون وسطی که گیاهان و حیوانات را مطالعه می کردند تا بفهمند که چگونه فرم های آنها یک عملکردی را نشان می دهند و یا خود را با خصوصیات ارگانیسم تطبیق می دهند.

معماری ارگانیک در آمریکا در قرن ۱۹ ام توسط فرانک فرنس و لویی سالیوان شکل گرفت. اوج شکوفایی ای نظریه را می توان در نیمه اول قرن بیستم در نوشتارها و طرح های فرانک لوید رایت مشاهده کرد. به اعتقاد  فرانک فرنس بر اساس نظریه ی ارگانیک همه ی فرم ها طبیعی پویا هستند. نیروها و فشارهایی که در ساختار یک حیوان دخیل هستند کشش ماهیچه ها و مفاصل هنگامی که موجود حرکت می کند طرح رشد و گسترش که در فرم گیاهان و صدف ها دیده می شود تصویری از یک شکل زنده است. اگر یک کار هنری بخواهد بیان کننده باشد باید به صورت ارگانیک ساخته شود.اجزا آن نمی توانند به صورت بخش های مجزا باشند بلکه آنها باید در یک سیستم پویا و شکل پذیر در یکدیگر ادغام شده باشند بیان در معماری باید در حل کردن نیروهای فیزیکی که در یک کالبد ارگانیک عمل می کند صورت می گیرد. سالیوان از پایه گذاران مکتب شیکاگو و معماری مدرن در آمریکا بود وی اعتقاد بسیار زیادی به فرم های طبیعی و سبک ارگانیک داشت. سالیوان به روشنی معتقد بود که مشابه پروسه به وجود آوردن در طبیعت بود. او برای اولین بار اصطلاح فرم تابع عملکرد را بیان نمود. یعنی سالیوان فرم تابع عملکرد را در پروسه رشد و حرکت طبیعی می دید.


رایت در ۲۰ مه ۱۹۵۳ معماری ارگانیک را در نه عبارت ذیل تعریف کرد:

۱.طبیعت: فقط شامل محیط خارج مانند ابرها درختان و حیوانات نمی شود بلکه شامل داخل بنا و اجزا و مصالح آن نیز می باشد.

۲.ارگانیک: به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل و کل به اجزا است.

۳.شکل تابع عملکرد: عملکرد صرف صحیح نمی باشد بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است. فرم و عمکرد یکی اند.

۴.لطافت: تفکر و تخیل انسان باید مصالح و سازه سخت ساختمان را به صورت فرم های دلپذیر و انسانی شکل دهد. همانگونه که پوشش درخت و گل بوته ها شاخه های آن را تکمیل می کند. مکانیک ساختمان باید در اختیار انسان باشد و نه بالعکس

۵.سنت: تبعیت و نه تقلید از سنت اساس تفکر معماری ارگانیک است.

۶. تزئینات: بخش جدائی نا پذیری از معماری است. رابطه تزئینات به معماری همانند گل ها به شاخه های بوته می باشد.

۷. روح: روح چیزی نیست که به ساختمان القا شود بلکه باید در درون آن وجود داشته باشد و از داخل به خارج گسترش یابد.

۸.بعد سوم: برخلاف اعتقاد عمومی بعد سوم عرض نیست بلکه ضخامت و عمق است.

۹.فضا: عنصری است که دائما باید در حال گسترش باشد. فضا یک شالوده پنهانی است که تمام ریتم های ساختمان باید از آن منبعث شود و در آن جریان داشته باشد.


شاهکاری معماری فرانک لوید رایت و نظریه ارگنیک را می توا در خانه ی آبشار در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا دید. موارد طراحی و اجرایی که رایت برای این خانه ویلایی در نظر گرفته بود می توان در هشت مورد زیر اشاره کرد:

۱. حداقل دخالت در محیط طبیعی

۲. تلفیق حجم ساختمان با محیط طبیعی به گونه ای که هریک مکل دیگری باشد.

۳. ایجاد فضاهای بین ساختمان و محیط طبیعی

۴.تلفیق فضای داخل با خارج

۵. نصب پنجره های سرتاسری و از بین بردن گوشه های اتاق

۶.استفاده از مصالح محیط طبیعی مانند صخره ها و گیاهان چه در داخل بنا چه در خارج بنا

۷. نمایش مصالح به همانگونه که هست چه سنگ چه چوب و یا آجر

۸. استمرار نمایش مصالح از داخل به بنا


از نظر رایت ارگانیک یعنی تلفیق شدن کل مجموعه و در مورد ساختمان ارگانیک معتقد بود:

ساختمان ساخته شده توسط افراد از درون زمین با تمهیداتی که خود در نظر می گیرند و با توجه به زمان مکان محیط و هدف. از جمله معماران مطرح این سبک در آمریکا در حال حاظر فی جونز است. هر چند معماری ارگانیک بر خلاف کارهای میس و کوربوزیه صورت جهانی به خود نگرفت ولی با این حال پیروانی در سایر کشورها پیدا کرد. در اروپا می توان از هوگوهرینگ و هانز شارونا آلمانی آلوار آلتو فنلاندی و گروه دیستیل در هلند نام برد. در ایران هم می توان در کارهای هوشنگ سحون-مهندس پاسبان-مهندس مهرداد ایروانیان نمونه هایی از اصول طراحی معماری ارگانیک را مشاهده کرد.


ارتباط معماری با ارگانیسم های طبیعی به طور موثر به ۴ مورد محدود می شود:

۱.ارتباط ارگانسیم با محیط خود

۲.وابستگی بین ارگانها با یکدیگر

۳.رابطه ی فرم و عملکرد

۴. اصل حیات


رابطه ی ارگانیسم با محیط خود و قیاس آن با معماری

فون هامبولت معتقد است که گیاهان را نباید با توجه به ویژگی های ذاتی طبقه بندی کرد بلکه بر اساس محیط و اقلیم پرورش آن را بررسی کرد که در این زمنیه بسیار شبیه معماری است. به این ترتیب که معماری را باید با توجه به موقعیت منطقه ای بررسی کرد نه نوع عملکرد آن ویژگی های محیطی در فرم تاثیر مستقیم داارد به عنوان مثال معابد یونان با معابد ژاپن تقریبا دارای یک نوع عملکرد ولی ساختار و فرم کاملا متقاوتی دارند.

وابستگی بین ارگانها و رابطه ی آن ها با یکدیگر شاید بتوان آن را به مثابه ارتباط بین بخش های مختلف یک ساختمان توجیه کرد به نظر ویکدو بخش های یک ساختمان را به مثابه دندان های یک حیوان تشبیه کرده است که گویای نوع خاصی از ساختار زنده و روند هضم می باشد و منطق بر نحوه ی زندگی او شکل یافته و دقیقا هر قسمت تکمیل کننده ی قسمت دیگر است بخش ها و ارتباطات بین بخش ها بیانگر نوع عملکرد یک بنا می باشد.


رابطه ی بین فرم وعملکرد

مهم ترین واقعیت مهم زیست شناسانه ای که در ارتباط با معماری قیاس می نماید مقوله ی ارتباط فرم با عملکرد را شامل می شود.نظریه ای که گویای تبعیت فرم از عملکرد است به شدت توسط آن دسته که به تبعیت عملکرد از فرم معتقد بودند مورد اعتراف قرار می گیرد و هیچکس ارتباط بین فرم و عملکرد را انکار نمی کرد از لحاظ زیست شناسانه این رابطه به معنی داشتن حیات است.

 

بودلر در سال ۱۸۵۵ گفت: زیست شناسان بهترین کسانی هستند که می دانند بین فرم و عملکردچه ارتباط تحسین برانگیزی است و بسته به موقعیت و نوع عملکرد هر حیوان، ارگانیسم اعضا و فرم آن ارگانیسم تغییر می کند. به نظر فرانک لوید رایت معماری ارگانیک به معنی معماری زنده است معماری که در آن هر گونه فرم بی خاصیت همانند بخشی از روند رشد یک موجود از سیستم حذف می شود و معماری در آن هر عنصر و هر جزئی از عنصر در ارتباط با وظیقه ای که بایشتی به انجام برسانند شکل می گیرد.

 

سردبیر یک از مجلات معماری در سال ۱۸۶۳ گفته بود که ما این معماری را معماری ارگانیک می نامیم زیرا این معماری در ارتباط با مکاتب تاریخی و التقاطی حاوی همان رابطه ای است که زندگی سازمان یفته ی حیوانات و گیاهان با موجودیت سازمان نیافته ی زمین و محیطی که جهان را شکل داده است برقرار نموده است.

 

در آخر اینکه معماری دیگر بهانه ای برای فراموشی همجواری خود با دیگر عناصر موجود در دست ندارد ولی اط ظرف دیگر با پذیرش کلی فلسفه ی عملکرد گرایی دیگر نیازی به ارتکاب به آنچه که در دوران معماری انقلابی که بی توجهی به نیازمندی های کاربردی و منطق ساختاری و توجه به ایده های فرمال به گونه ای اسف بار و اهانت آمیز هنر خوانده می شد وجود ندارد. وقتی چنین ساختمان هایی در شهرهای ما پهلوی هم گذاشته می شوند مصداقی مسرت بخش از پی ریزی شایستگی و مناسب بودن نیست که بقا را تضمین می کند.


منبع:

irdwg