«دیشب یههو بیدار شدم و خواستم شعر بنویسم، کاغذ دم دستم نبود، روی دیوار نوشتم.»
این جملهی کوتاه، اما پرمعنا، از زبان احمد شاملو است؛ شاعری که نهتنها با واژهها، که با نگاه و اندیشهاش بر ادبیات و فرهنگ ایران معاصر سایه انداخته است. شاملو، شاعر آزادی و اعتراض، همواره تلاش میکرد واقعیتهای تلخ اجتماعی و سیاسی زمانهاش را در قالب شعر، با زبانی نو و جسورانه بازگو کند. اما آنچه امروز او را به افسانهای زنده در حافظهی جمعی ما تبدیل کرده، فقط شعرهایش نیست؛ بلکه ردپای زندگی اوست که هنوز در کوچهپسکوچههای تهران نفس میکشد.
از همین رو، تور فرهنگی احمد شاملو بهانهای برای کشف دوبارهی این ردپاهاست؛ مسیری که از محلههای قدیمی تهران آغاز میشود، از خانهی پدری آیدا، از کافه نادری –پاتوق روشنفکران آن دوران– میگذرد و در نهایت به خانهای میرسد که حالا با پروژهای معمارانه، دوباره جان گرفته است.
خانهای که قصهی شاملو را روایت میکند
این خانه، روزگاری فقط یک ساختمان آجری در دل شهر بود؛ اما دیدار شاملو و آیدا در بهار ۱۹۶۲ در همین مکان، آن را به بخشی از تاریخ ادبیات معاصر بدل کرد. تغییرات ظاهری و تخریب بخشی از نمای آن در سالهای اخیر، موجی از نگرانی را میان دوستداران شاملو ایجاد کرد؛ ترسی از اینکه این خانه هم، مانند بسیاری دیگر از خانههای ارزشمند تهران، قربانی معماری بیهویت و ساختوسازهای مدرن شود.
اما یکی از دوستداران شاملو با خرید این خانه، مسیری تازه آغاز کرد: مسیری برای حفظ ارزشهای فرهنگی و تبدیل این مکان به فضایی زنده برای اندیشه، گفتوگو و هنر. این تصمیم جرقهای شد برای شکلگیری پروژهای معمارانه با رویکردی خلاقانه که توسط دفتر معماری دیگر طراحی شد.
ایده اصلی؛ دیوار آیدا
در دل این خانه، دیواری وجود داشت که احمد شاملو در سالهای دور بر آن شعر «آیدا در آینه» را با دستخط خود نوشته بود. همین دیوار، قلب تپندهی پروژه شد؛ معماران تصمیم گرفتند این دیوار نهتنها حفظ شود، بلکه مانند بذری که در دل بنا ریشه میدواند، به عنصر مفهومی و فرمی کلیدی طراحی تبدیل گردد.
«دیوار آیدا» با رنگ قرمز زنگزده، نمادی از روح معترض شاملو است که از درون بنا سر برمیآورد، ساختار معماری را میشکافد، عملکردها را تعریف میکند و تا جدارهی شهری پیش میرود. این حرکت استعاری، گویی شعر شاملوست که از حصر دیوارهای محدودکننده آزاد شده و به متن شهر میپیوندد؛ تا برای همیشه در حافظهی جمعی حک شود.
تجربهی فضایی؛ روایت یک مسیر فرهنگی
طراحی مسیر حرکتی در این پروژه، نهتنها پاسخ به یک نیاز عملکردی، بلکه نوعی سناریوپردازی فضایی برای تجربهی اندیشهی شاملوست. این سناریو از لحظهی ورود به حیاط آغاز میشود و با مسیری پویا ادامه مییابد:
- ورود از خیابان به حیاط؛ جایی که دیوار آیدا اولین نشانهی خود را آشکار میکند.
- حرکت به سمت بام؛ با پلکانی که در بخش جنوبی بنا تعبیه شده و به فضایی برای اجرای تئاتر و نمایش فیلم ختم میشود.
- سیر نزولی به طبقات پایینتر؛ با دنبال کردن ردپای دیوار قرمز، بازدیدکنندگان به گالریها و فضاهای نمایشگاهی میرسند.
- پایان در زیرزمین؛ جایی که کافه و کتابخانه، محیطی برای گفتگو، مطالعه و تعامل فرهنگی فراهم کردهاند.
- بازگشت به حیاط همکف؛ بهعنوان نقطهای باز و دعوتکننده برای استراحت و هماندیشی، که ارتباطی مستقیم با فضای شهری دارد.
این تجربهی فضایی، کاربران را نهتنها در یک بنا، بلکه در اندیشه و جهانبینی شاملو غوطهور میکند.
زبان معماری؛ ترکیب اصالت و نوگرایی
پروژه با دو هدف کلیدی پیش رفت: حفظ ارزشهای تاریخی بنا و خلق فضایی معاصر برای تعامل فرهنگی. از اینرو، ساختمان موجود مرمت و تقویت شد، درحالیکه لایههای جدید طراحی با متریالهای مدرن همچون فولاد زنگزده و شیشه، هویتی تازه به آن بخشیدند. این ترکیب دوگانه، نهتنها به بسط مفهوم «زندگی دوباره» اشاره دارد، بلکه استعارهای از همزیستی گذشته و آینده در بستر معماری معاصر ایران است.
فراتر از معماری؛ یک موضع فرهنگی
این خانه فقط یک پروژهی معماری نیست؛ یک بیانیه است. بیانیهای در دفاع از آزادی بیان، اندیشه و فرهنگ. در شهری که خانههای تاریخی یکی پس از دیگری نابود میشوند، چنین پروژهای الگویی برای حفظ هویت شهری و تبدیل میراث فرهنگی به فضایی زنده است؛ فضایی که همچون شعر شاملو، محدود به قابهای بسته نمیماند و در ذهن و زندگی مردم جاری میشود.