حس حضور ، مطلوب ترین برآیند ارتباطات انسان با محیط
- برترین صفت برای مطلوب ترین مکان زندگی انسان (معماری و شهر) کدام است؟ از میان تمایلات و گرایش های چهارگانه انسان (که عبارت اند از: میل به پرستش، حقیقت جویی، خیر خواهی و زیبادوستی)، حقیقت جویی گرایشی است که به نظر می رسد می تواند حتی به عنوان جهت دهنده و تعالی بخش سه میل دیگر ایفای نقش کند. به بیان دیگر، آگاهی به حقیقت است که علاوه بر ارضای حس و میل حقیقت جویی انسان، می تواند در زمینه های میل به پرستش و دوست داشتن و خیر خواهی و نیکو طلبی و زیبادوستی نیز انسانها را هدایت کند تا آنچه را باید و سزاوار است بپرستند، خیر و محسن حقیقی را بشناسند، به اخلاق نیکو گرایند، زیبایی و همه مراتب آن را بشناسند، أثاری زیبا خلق کنند و هنرها و أثارشان نیز عامل رشد و تعالی و کمال انسان گردد. به این ترتیب، می توان گفت که جایگاه «آگاهی» و «علم» و «دانستن»، جایگاه والایی در حیات و فعالیتهای انسان دارد که وصول به آن، زمینه ساز سعادت و رستگاری و بهروزی انسان خواهد بود، و این آگاهی و علم به دست نخواهد آمد مگر به تذکر و یادآوری مداوم و مناسب. پس به این نکته عالی توجه کنیم که به تبع عدم تساوی دانا و نادان، زندگی آنان نیز همسان نخواهد بود. (زمر: ۹)
۲. مطلوب ترین حالت برای انسان چه حالتی است؟ على أي حال، به تناسب این سه ساحت از حیات، نیازهای انسان نیز تحت سه مقوله نیازهای مادی یا فیزیولوژیکی (مثل خوراک، پوشاک، مسکن و…)، نیازهای نفسانی (مثل میل به آزادی، حب ذات، جلب منفعت و سایر حالات و نیازهای روانی) و نیازهای روحانی (مثل ارتباط با مبدأ هستی و جنبه های معنوی و مرتبط با ماوراء الطبیعه) تقسیم بندی می شوند. به این ترتیب، انسان متشکل از سه ساحت وجودی روح، نفس و جسم است. هر یک از این ساحت های حیات، ویژگی ها، نیازها، زندگی، رشد، تعالی و کمال خود را دارند که در همه برنامه های مربوط به انسان و از جمله در شهر و محیط زندگی وی، باید به طور متناسب و توأمان ملاک عمل و مورد توجه جدی قرار گیرند. مغفول نهادن هر یک از این ساحت ها و موضوعات مربوط به آنها، شهر را از جامعیت دور خواهد کرد و توان و قابلیتش را در پاسخ گویی جامع به نیازهای انسان تقلیل خواهد داد.
٣. مطلوب ترین محیط برای زندگی انسان کجاست؟ ریشه ها و علل نیاز انسان به تذکر و حس حضور : اصلی ترین علت و ریشه نیاز انسان به تذکر و حس حضور در محضر الهی، این است که اولا عالی ترین صبغه زندگی، “زندگی انسانی” است که با آگاهی و علم مترادف است؛ ثانیا انسان فراموشکار است و مدام نیازمند تذکر و یادآوری و هدایت است. بنابراین، به نظر می رسد که بنیادی ترین اصل، «آگاهی» انسان به جایگاه خویش در هستی (احساس حضور) و به تبع آن دوری از «غفلت» خواهد بود.
رابطه اربعه انسان : ارتباط با خود، خدا، طبیعت و دیگری
رابطه انسان با محیط مصنوع : بحث رابطه انسان با ساخته های خویش نسبت به سایر مباحث، کمی پیچیده تر است، زیرا از موقع خطور اندیشه ساخت شیئی به ذهن انسان تا تهیه طرح و برنامه، گردآوری مواد اولیه، نحوه ساخت، چگونگی بهره برداری از آن، ایجاد ارتباط بین آن شیء با سایر مصنوعات و همچنین با طبیعت، و کنترل آثار منفی و مثبت آن و اصولا هدف از ساخت آن، آگاهی به موازين الهی و رعایت آنها ضرورت دارد. اینجا موقعیتی است که انسان به عنوان خلق کننده اثری مطرح می شود؛ امکان تجاوز به طبیعت و امکان ایجاد تبعیض و بی عدالتی در جامعه وجود دارد؛ و احتمال اسارت انسان به دست مصنوع خویش می رود و بسیاری امکان های نامطلوب دیگر. در این موقعیت است که بسیاری از اصول و موازین باید مد نظر قرار گیرند که از جمله آنها عبارت اند از: نظم، هماهنگی مصنوع با ویژگیهای روانی و جسمانی انسان، هماهنگی مصنوع با طبیعت، عدم نقض تعادل های محیطی و قس علیهذا.
قلمروهای اصلی محیط بر انسان و ارتباطاتش با جهان اگرچه چهار موضوع (خویش، اجتماع، طبیعت و محیط مصنوع موضوعاتی هستند که انسان در محیط زندگی خویش با آنها ارتباط ملموسی دارد، سه موضوع بنیادین دیگر نیز وجود دارند که به عنوان فضای این ارتباطات ایفای نقش می کنند و بر این ارتباطات محیط اند. این موضوعات عبارت اند از: جهان بینی، زمان و مکان؛ که تعریف کننده و تبیین کننده ویژگیهای این ارتباطات اند.
توضیح نمودار3 : نخست «قلمرو اندیشه » است که عالی ترین جلوه آن «فضای ایمان» است که می تواند به عنوان برترین وجه جهان بینی معرفی شود. قلمرو دوم، «قلمرو زمان» است که انسان در آن زندگی می کند. یکی از عناوین اصلی مورد بحث بسیاری از دانش ها از جمله حکمت، فلسفه، فیزیک، کلام و سایر دانش هاست. «زمان» با تعابیر دیگری همچون تاریخ، گذشته، حال و آینده | ارتباط دارد و به همین دلیل در تعریف و ارزیابی اعــــمال و رفتار و آثار انسانی ایفای نقش می کند. قلمرو سوم، «قلمرو مکان» است. این قلمرو نیز یکی از اعراض نه گانه همه اشیاء است. قلمرو مکان، محدوده ای فیزیکی است که به صورت عینی و به خودی خود محسوس حواس و مشهود است، انسان در آن زندگی می کند و آثار انسانی در آن به منصه ظهور می رسد و استقرار می یابد.
نوع دیگر ارتباط انسان با هستی: و به عبارت بهتر، نتایج مترتب بر ارتباطاتی را که ذکر آنها گذشت، در مقولات زیر می توان طبقه بندی کرد: «ایمان»، «مان»، «زمان»، «مکان» و «آگاهی»، که می توان از آنها به عنوان «حس» یاد کرد. این تعابیر، در واقع، حاصل تلفیق برخی از ارتباطات اند مثل اینکه مجموعه ارتباطات انسان با طبیعت و محیط مصنوع و تمدن ها در طول تاریخ به حس زمان منجر می شود. «حس مکان» مبین رابطه انسان با عالم است. «حست امان» ناشی از ارتباط متقابل صحیح و منطقی انسان با سایر موجودات است. «حس وحدت» به رابطه منطقی و معقول با انسانها مربوط می شود و قس علیهذا. در حقیقت، با ایجاد «شهر متذکر»، عالی ترین جلوه این حسها ظاهر می شوند.
منبع : ( حس حضور ، مطلوب ترین برآیند ارتباطات انسان با محیط – نقی زاده – دوفصلنامه مطالعات معماری ایران – شماره 2 – پائیز و زمستان 1391 – ص 27)
معماري مسجد ( مبانی نظری و عملی )
مسجد در شكل نهايي خود در ميان جامعه مسلمين و در تمدن اسلامي مناسب ترين فضا براي خود سازي و جامعه سازي و سير همه انسان ها از زندگي مادي و طبيعي به زندگي معقول و ملكوتي در پرتو هدايت و رهبري انسان كامل، يا انسان افضل مي باشد. شهر اسلامي بايد آباد باشد، و مسلمانان بنابر توصيه هاي ديني و نفي رهبانيت، شهر آباد و پر جمعيت را ترجيح مي دهند. در طراحي شهري مسيرها و گذرهاي عبوري بر بستر طبيعت و هماهنگ با آن هندسه اي بي نظم و آزاد و رها دارند و در كنار آن ها فضاهاي معماري از ميان طبيعت برآمده، زمين پيرامون آن ها و بدنه ديوارهايشان هماهنگ با مسيرهاي عبوري و در عين حال درونگرا مي باشند. بدنه ها و نماها در عناصري كه عملكرد مشابه دارند . از نظر حجم و ارتفاع و مواد و مصالح و رنگ نسبتاً هماهنگ هستند.
در مجموع بناها از خارج با خود، هماهنگ و نسبت به فضاي طبيعت حالتي مكمل و منظم تر و بديع دارند . نظم حاكم بر فضاي معماري مظهري از نظم پيكر انسان در بي نظمي ظاهري طبيعت است . شهر محل، كار، مسكن و برخورداري از همه خدمات عمومي بالاخص علم و عبادت است.
مهم ترين نماد كالبدي مسجد از دور دو عنصر است . پوسته اي واحد كه آسمان را خيمه زده و به درون برده است و سر در درون دارد ؛ در نقطه مقابل آن دستي از زمين كه بر آسمان برآمده و به گُل نشسته است (گلدسته). گنبد رو به فضاي درون و منار سر بر آسمان بيرون، تمثيلي از دو سير انسان، سير در آفاق و سير در انفس، و تمثيلي از فضايي مناسب براي خودسازي و خودآگاهي (شبستان) و فضايي مناسب پيام رساني و جامعه سازي (منار)، يكي نماد مسئوليت انسان براي از قوه به فعل در آوردن استعدادهاي فطري خود و ديگري نماد مسئوليت انسان در مقابل امت. در مجموع شكل و ابعاد زمين مسجد تابع تعداد مؤمنين است و امكانات بافت محله براي توسعة مسجد، علي رغم بسياري از معابد زمين و حجم خارجي آن الگوي تقليدي و تكراري ندارد و در جايي كه زمين كافي باشد و افق هاي اطراف آن باز، ميل به نظم دارد و تا حدي قرينه سازي براي ايجاد حجم و فضايي بديع و مكمل فضاي طبيعت در مجموع انسان در طبيعت نمادهايي از عناصر وجود مادي و گياهي و حيواني خود را كه بالفعل هستند، عيناً مشاهده مي نمايد . اما براي خودآگاهي و درك ابعاد عقلاني و روحاني، خداوند او را دعوت به تعقل و تدبر در آيات الهي مي نمايد ؛ و در جهت تحقق شايسته اين امر فضاي مصنوع به طوركلي و فضاي مسجد به طور خاص مكمل فضاي طبيعت و مناسب تعقل و تمركز روحي و حضور قلب انسان طراحي مي شود.
الف). ويژگي هاي فضايي مساجد
حجم خارجي مسجد هر شكل مي خواهد باشد، در ابعاد و نقشه زمين تابع بافت شهر و امكانات موجود است و هرجا كه لازم شد و از هر طرف كه امكان بود بر سطح مسجد افزوده مي شود. هندسه مقهور دستان تواناي معمار و اصول انعطاف پذيري است كه هر فرم سركش را رام مي نمايد. او با هر زميني، هندسة لازم را سامان مي دهد، بدنه هاي خارجي را، استوار و متين و هماهنگ با بدنه هاي ساير ساختمان هاي شهري و از زمين قيام كرده مي سازد. همچون اندام انسان برآمده بر زمين، حاشيه زمين ديوارها را از مصالحي مي سازد كه هم ساختمان را از عوارض طبيعي حفظ كند و هم بدنه ها را از زمين جدا سازد . جرزها بي شكلي طولي ديوارها را آنچنان سامان مي بخشند كه بر زمين قيام كرده باشد، و كتيبه ها عروج عمودي جرزها را متعادل مي كنند. آنچنان كه خط آسمان از ظرافت و زيبايي مادي يا معقول خالي نباشد . پنجره به بيرون براي ديد، لازم نيست . چرا كه بايد ديده بر دل نشيند تا بارعا م يابد و هواكش ها و روزن ها را دور از دسترس ديد و منظر انسان و بر بلندا مي سازد و با شبكه ها از غلظت و شدت نور آن مي كاهد . در مجموع نماسازي بدنه ها ساده، بي پيرايه و درحدي كه جدار خارجي از حد يك پوشش و حفاظ براي فضاهاي داخلي خارج نشود و چهره بيننده را به سوي ورودي بازگرداند. اگر چه بدنة خارجي ساده و بي آلايش باقي مي ماند، اما همه جلب توجه و جاذبه خود را به ورودي مسجد مي بخشد . فضاي ورودي چون چتري دلپذير و چونشاخساري سربر هم آورده، براي دعوت و تعظيم حضور انسان آغوش برگشوده است .
خط صاف زمين و ميلي به شيب دار د و قطره انساني را به دريا مي خواند. ساق هاي آن برآمده و متناسب با حالت قيام انسان است و قوس سر در مظهري از بي نهايت آسمان مي شود. سردر از خط آسمان بدنه هاي مسجد سري برآورده و بر پيكر خود كتيبه اي بر فراز، تا ورود بي اذن و نام خدا نباشد . نسبت بلندتر طول به عرض ايوان، ورودي را دلباز و در دسترس قرار مي دهد و هندسه برافراشته بدنه ها نهايتا با هندسه كهكشاني رسمي ها و مقرنس ها، فضا را از جهان كثرت تا ابديت و از زمين تا آسمان تمثيل مي كند و اين همه چتري مي شود زيبا و شاخسار و سايه باني پرشكنج كه بر سر انسان خيمه زده است و در مجموع مهمان پذير، دعوت كننده، امنيت بخش و سلامي به مهرباني لبخند و لطف با خود دارد و صفات جلال و جمال حضرت حق را با هم متجلي نموده است.
حريم ها و مفصل هاي متعدد و گوناگون اين شگرد تحير انگيز را در طراحي معماري ظاهر مي سازد. علاوه بر ديوارهاي قطور در ميان ايوان ورودي مسجد ارتفاع كوتاه و قاب متناسب و قطر كافي درگاه هاي چوبي حريم داخل را حفاظت مي كنند. هشتي ها و راهروهاي متعدد تاريك و نيمه تاريك، و پيچ و خم هاي مسير آن ها به سوي صحن جداسازي كامل فضاي بيروني و دروني را بعهده دارند.
اگر جهت گيري هندسي در فضاهاي عبوري تابع نشيب و فراز زمين و دامنه پرموج و نامنظم طبيعي است و اين بي نظمي و كثرت گوناگون جهت ها و حتي قطعه بندي هاي زمين را نيز بي نصيب نگذاشته است و تابع هيچ مركز و جهت واحدي نيست و نگاه را به هر طرف مي كشاند و مي گريزد و سير در آفاق را براي انسان تسهيل مي بخشد و زمينه تغيير و تنوع و تكثر ديد را فراهم مي نمايد.
در مسجد جهت تغيير مي كند و اين خود بر غناي هندسي بافت مي افزايد. جهت واحد مي شود و تمام هسته هاي فضايي را به نظمي بر گرد محور خود فرا مي خواند. پلان نظم مي يابد و گرد محور قبله تعاد ل مي گيرد و ورودي ها و ايوان ها و فضاهاي اصلي و فرعي بر حول اين محور ارزش گذاري مي شوند. اين سرآغاز جداسازي نظم فضايي داخل از خارج بوده و مقدمه اي براي ايجاد توجه، تمركز و باروري انديشه، و ورود به هسته هاي فضاهاي داخلي است كه داراي تمركز و استقلال و در عين حال هم جهت قبله مي باشند. عرصه هاي داخلي از دو فضاي اصلي سرباز و سرپوشيده تشكيل يافته است. وقتي بدنه ها از خارج حريم مي يابند و روزنها و پنجره هاي خارجي به حداقل ممكن مي رسند، معمار خود را از منظر آسمان و ظهور و روشنايي و ترنم كوران باد و نگاه به آب و سبز ه محروم نمي كند . حياط داخلي اين همه را با خود بي مزاحم تهاي همجواري به ارمغان مي آورد. فضاهاي سرپوشيده محدوديتي ندارند و هرآنچه را كه نيازهاي مذهبي، فرهنگي و سياسي واجتماعي جماعت طالب باشد و ظرفيت ها و امكانات بپذيرند و در موارد مشخصي منع شرعي و كراهت ندا شته باشد در جامع قابل جمع است . مدرس ها، حجره ها، كتابخانه ها، حسينيه ها و … مجموع فضاهاي مورد نياز براي امور خدماتي و بهداشتي و غيره….
فضاهاي داخلي برحسب ارزش و جايگاه خود درجه بندي شده و در نقشه كف جايابي مي شوند. محراب و فضاهاي عبادي، ايوان هاي اصلي كه محل ورود به شبستان ها و گنبد خانه ها مي باشند در كانون محور اصلي حياط با قبله قرار مي گيرند . درها و ايوان ها ي فرعي تر و رواق ها و ورودي هاي ساير فضاهاي داخلي در محور عرضي حياط و اطراف آن ها قرار مي گيرند . فضاهاي خدماتي و ارتباطي در كنج ها و در دورترين نقطه از محور مركزي جايابي مي شوند. فضاهاي خدماتي، بهداشتي، وضوخانه ها، تا آنجا كه ممكن است از صحن اصلي و حياط مركزي كنار مي كشند و در اطراف درگاه ورودي و حياط هاي فرعي و زمين هاي ناقص جايگزين مي گردند . در اين نظم و آرامش هندسي آنچه كه بيش از همه به چشم مي نشيند، ايوان هاي اصلي و شبستان هاي عبادي است.
هندسه اصلي هسته هاي فضايي در همكف مساجد، همچون كعبه و مسجد النبي از مربع آغاز مي شود كه يك ضلع آن به سمت قبله باشد. در بين بي نهايت اشكال منظم و نامنظم هندسي مربع مناسب ترين شكلي است كه انسان را از نظر مادي آرام و متعادل نگه مي دارد. زيرا اولا چهار ضلع آن با چهار وجه انسان منطبق مي شود و همچون پنج ضلعي يا دايره يا اشكال نامنظم انسان را تشويق به حركت نمي كند. دوم، از آنجا كه برآيند طول و عرض و اقطار آن در يك نقطه و در مركز قرار مي گيرند در انسان هيچ نوع جاذبه و حركت و توجه به اطراف ايجاد نمي كند و با حضور انسان در مركز فضا، انسان قطب و كانون فضاي داخلي مي شود.
تناسبات اصلي عناصر فضايي شبستان مسجد هميشه به تأثيري كه شكل مربع بر انسان دارد نزديك مي شود اگر شكل ديگري كه حداكثر مستطيل مي باشد اتفاق افتد با استمداد از جرز بندي هاي توازن بخش در جهت طول مستطيل و هندسه فضايي مناسب در سقف ها، معمار سعي مي كند در فضا به تأثير شكل مربع نزديك شود و در مجموع فضا را از نظر كالبدي آرام و متعادل گرداند. در اين توسعه و گسترش هميشه هر هستة فضايي استقلال خود را باز مي يابد؛ در حالي كه با تمام وسعت لازم با ساير فضاها هماهنگ و هم بستر و هم آغوش و وحدت بخش است. اگر چه صيغه مسجد شرايطي را از نظر حقوق شرعي براي زمين مسجد ايجاد مي نمايد، ولي مبناي آن براي نمازگزار در اتصال انسان به جماعت و امام است و هر جا كه در اين حلقه، پشت سر امام و در اتصال جماعت و در جهت قبله، درآمدي به حضور بار يافته اي و در محضر حضرتحقي، فقط امام بايد خاشع تر باشد و در فرودين ترين نقطه زمين سر بر سجده گذارد. منبر مظهر رابطه هدايت گري و موعظه امام است با امت. بنابراين از اين نظر شبستان، به نحوي شكل مي گيرد كه عامه نمازگزاران بتوانند مخاطب در دسترس و آشناي امام باشند و امام بر منبري فراز مي آيد تا ذكر را و پيام را بهتر به آنان منتقل نمايد و قدرت توجه و تفكر و تعقل مخاطبين را كه مقدمه حال دعا و نيايش وضور قلب است، برانگيزاند و تعهد متقابل امام و امت تسهيل شود و حجت ها تمام. از اين بعد، محور عمود بر قبله به دليل جهت صوت و ديدن روي امام رجحان مي يابد. صف جماعت مظهر ارتباط جمعي و بي واسطه همه انسان هاي مؤمن با خداست.
بنابراين با توجه به استحباب پركردن صفهاي جلو و طويل بودن آن و شرايط شرعي اتصال صفوف، شبستان ها و صحن ها در همكف به تبعيت از صفوف نمازگزاران با هم ادغام مي شوند و علي رغم استقلال فضايي خود به صورت منظم از هر طرف گسترش مي يابند. از اين بعد طولاني تر شدن محور موازي قبله رجحان مي يابد، با توجه به رعايت دو بعد فوق كه در دو جهت مخالف مي باشند، برآيند آن ها شكل كلي شبستان ها را باز به شكل مربع نزديك مي گرداند.
محراب، يك فضاي مستقل نيست، يك نشانه و يك جهت است. به مفهوم يكي بودن هدف و يكي بودن سير تعالي انسان ها، در هر كجا كه باشند و هر كه باشند. تجلي اين مفهوم علي رغم واحد بودن مكانش يعني خانه كعبه كه در فاصله بعيد است، و نمود مادي و حضوري ندارد باعث شده است هندسه همكف از تمركز حول يك نقطه محدود رها شده و حول محورهاي عمود بر هم با سرزندگي و آزادي به هر طرف كه ضرورت يابد گسترش گيرد و بر استقلال هسته هاي فضايي و تقدس همنواي مجموع فضاهاي شبستان بيافزايد.
هر عنصر فضايي كه بر پايه مربع قد مي افرازد، تا ارتفاع نزديك به يك مكعب (تساوي طول وعرض و ارتفاع) بر پيكر جرزها و ستون ها قيام مي نمايد. ارتفاع اين عناصرفضايي از مقياس انسان دست برافراشته پا مي گيرد تا طول و عرض و ارتفاع بزرگترين گنبد خانه ها. اما هميشه سقف آن ها مي خواهد آسماني باقي بماند.
سقف ها تمثيلي از فضاي لايتناهي و كهكشاني آسمان ها م يشوند و فضايي كه همچون ذات حق نه به تصوير مي آيد و نه به تصور و چون خيمه حضرت موسي (ع) سينه در انحناي آسمان مي گشايند و دامن و چتري بر زمين، در هر حال مركز ثقل فضا را به داخل برمي گردانند اگر زير پاي انسان صاف بود و هموار، آنچنان كه كف پا مي طلبد، فضاي كهكشاني سقف ها تخيل برانگيز و انديشه زا مي شود و مجموعاً در هر عنصر فضايي كف ها همچون زمين هموار و دست يافتني. بدنه ها همچون طبيعت بر زمين قيام كرده و سقفها تمثيلي از آسمان مي شود و هماهنگ با شكل و هندسه اندام انسان. در سطح همه چيز تقريباً قرينه و در ارتفاع هيچ شكلي با هم قرينه نيست و اين تنوع و كثرت نهايتاً به خورشيد وحدت زا و دايره شمسه ختم مي شود. يا به تعبيري از خورشيد و دايره واحد و گسترش يابنده همه اشكال و فرم هاي كثير ظهور مي يابد. همچنان كه ظهور ظاهري همه پديده ها در زمين از ذات نوراني خورشيد است و بي وجود او ظلمات شب، سير از ظاهر به باطن، از زمين به آسمان، از محدود و كثير به نامحدود و واحد تمثيلي از سير مخلوق به خالق و حركت جوهري انسان تلقي مي شود كه وجه مشترك سير و سلوك همه مؤمنان از عالمان و عابدان و هنرمندان و صنعتگران و ساير صنوف مي باشد.
ب). ويژگي هاي سازه اي مساجد
واقعيت پذيري، استحكام، صرفه جويي و مفيد بودن اجزاء و عناصر ساختمان از مهم ترين اصولي است كه ساختار سازه و پيكر بنا را سامان داده است. قدرت خلاق و اعجاز انگيز فني و مهندسي، معمار را آنچنان توانا نموده كه با كمترين امكان يعني از توده خاك، خشت و آجر، بسازد و خاك را مقاوم نموده و سنگ كند و با ابعاد كوچك و دست آورد بيش از يكصد برابر خود را پوشش دهد و امروز نيز اين شگرد در نوعخود تيزهوشي، خلاقيت و توان بسيار بالاي علمي و فني را مي طلبد.
انتخاب شكل مربع در نقشة كف حول نقطه مركزي پايه هاي قرينه و مستحكم مي يابد و در خدمت اين مفهوم كه هر عنصر فضايي بايد در مجموع مستقل، وحدت بخش و تمركز آفرين باشد و معمار را در ساختن فضاي داخلي بر حول محورهاي مركزي آن به شكل قرينه هدايت مي نمايد. اين امر بهترين زمينه را براي انتقال طبيعي و متوازن و متعادل كليه نيروهاي ساختمان فراهم مي كند. نياز به گشايش سقف ها و دلبازي آن كه سقف ها را پردامنه و محدب نموده است، خود بهترين وسيله اي مي شود كه نيروهاي عمودي از كانون مركزي به شكلي قرينه و متوازن و متعادل به سوي چهار ضلع ختم شود. هر جا كه تداخل فضاهاي داخلي ايجاب نمايد، متقابلاً باقوسي ديگر از روي اضلاع مربع به سمت نقاط تقاطع برگردند و با كمترين تراكم در حجم پر ساختمان و به كمك ستون هايي ظريف و توانمند شبستاني يك پارچه و فراگير و مقاوم در كف ايجاد نمايند. واقعيت هاي التزام آور و انتقال نيروها در سقف و شاهكار معمار در هماهنگي هنر طراحي با فن ساختمان در همين نكته نهفته است.
در مجموع استخوان بندي و ساختار بنا در پوشش خارجي تابع مقياس اطراف آن و نياز طراحي شهري و مسائل گوناگون اقليمي و هنري است و از داخل تابع مقياس فردي و جمعي انسان و تعادل طول ها و عرض ها با ارتفاع مناسب آن هاست.
مهم ترين ويژگي در استخوان بندي و سازه بنا، تنوع، حالت پذيري، نوآوري و قدرت شگفت انگيز و بي بديل هندسه سقف ها در تسخير فضا و شكل بخشي آن است. هندسه فضايي و اعجاز آفرين رسمي ها، كاربندي ها، مقرنس ها و … معمار را توانا ساخته كه دو شكل بسيار نامتجانس مربع و دايره را در فضا با ظرافت كامل تركيب نمايد و خطوط و سطوح عمودي را با زيباترين حالت با خطوط و سطوح منحني سقف پيوند دهد و در مجموع ضمن حفظ استخوان بندي و ساختار كلي فضا راه را براي هر نوع ابداع و ابتكار مناسب تا بي نهايت باز بگذارد.
ج). ويژگي آرايه ها در مساجد
اگر شيطان تعهد نموده است كه با تزيين كردن آنچه زميني است و آنچه در زمين است، زخارف دنيا را در مقابل انسان بيارايد و انسان ها را با دلباختگي به دنيا بفريبد و او را اسير و زنداني حصار تنگ دنيا زدگي گرداند، اما معمار ما ازخداوند الهام مي گيرد كه آسمان تاريك را به زينت پاره هاي نور مي آرايد. ستارگان روزني به باغ ملكوت مي شوند چشم انسان روشن مي شود و دلش سرشار از اميد به رفتن و شدن و رسيدن و وصل. او با الهام از قرآن تلاش مي كند كه شعائر الهي را بزرگ دارد. اما كراهت تجسيم موجودات زنده (گياهان، حيوانات و انسان) به صورت نقاشي و مجسمه و نقش برجسته، راه جديدي را بر روي هنرمندان مي گشايد.
معمار مسلمان سعي مي كند كه با استفاده از عناصر كاملاً تجريدي مانند كتيبه بندي و ايجاد بافت هاي گوناگون هندسي و نقوش اسليمي و به كمك رنگ و نور و شفافيت و ايجاد ابداع و تنوع در ساختار كلي و استخوان بندي بنا، كدورت ومحدوديت عناصر به كار برده شده در سفت كاري را از بين برده و ضمنبرخورداري متناسب از زيبايي هاي مادي، فضا را سبك، بسط يابنده و وحدت بخش و بي وزن نموده و فضايي رها از زمان و مكان ازلي و ابدي بوجود آورد.
در اين فضاي خيال انگيز و برانگيزاننده و آسماني، معمار با استفاده از زيبايي هاي معقول در كلام خدا و كلام معصوم انسان را به توجه و تأمل و تذكر مي خواند تا به سر منزل تعقل نشيند و در عرصه لايتناهي زيبايي هاي معقول، محرم راز شود و لايق حضور، ديده بر دل نشاند و براي وصال در حضرت يار به نماز آيد.
د). اصول پيشنهادي براي معماري مساجد
در اينجا به عنوان نتيجه گيري اصول معماري براي مساجد امروز در سه بخش ارائه مي شود: راهبردها، برنامه هاي كاربردي،توصيه هاي كالبدي.
– راهبردها
- مساجد و مراكز مذهبي بايد قلب و كانون روح بخش و معنويت آفرين و تفكر برانگيز شهرها و محلات باشد.
- مساجد و مراكز مذهبي در كنار نهادهاي فرهنگي بايد با شكوه ترين و برجسته ترين نماد شهرهاي اسلامي بوده و در عين حال عظمت را با لطافت و سادگي توأم نمايد.
- محورهاي عبوري، تجاري، خدماتي و اصلي شهر نيز همانند محلات مسكوني نبايد از نمادهاي مذهبي و نيايشي برجسته و ارزشمند خالي باشد.
- در وضعيت موجود مكان يابي و احداث مساجد از توازن و تعادل لازم و بر حسب تعداد جمعيت و طول دسترسي برخوردار نيست و ساختن مساجد در نقاط مورد نياز از اولويت برخوردار مي باشد. طول دسترسي به مسجد حدوداً به شعاع 400 متر است.
- كه بسياري از مساجد موجود در شرايطي با حداقل امكانات ساخته شده اند؛ احياء و نوسازي و بازسازي ساختمان هاي نامناسب آن ها مطابق نيازهاي امروز و در شأن نظام جمهوري اسلامي از اوليت برخوردار است.
- مكان يابي مساجد تا آنجا كه ممكن است در مركز محلات و با دسترسي آسان و امن عابرين پياده و دسترسي بدون مزاحمت عابرين سواره پيش بيني شود.
- مكان يابي مساجد در محورهاي عبوري و خيابان هاي اصلي به گونه اي پيش بيني شود كه علاوه بر ميدان ديد طولاني و وسيع ، حتي المقدور در كنار فضاهاي باز و سبز شهري (پارك ها و محوطه هاي باز) از امكان پارك خودرو نيز برخوردار باشند.
- مكان يابي مساجد تا آنجا كه ممكن است در كنار مراكز آموزشي- فرهنگي و سايرخدمات عمومي كه هماهنگي بيشتري با امر نيايش و فرهنگ دارند پيش بيني شود.
– برنامه هاي كاربردي:
- ركن اصلي در كاربري مساجد فضاي شبستان مردانه و زنانه آن است كه متناسب با جمعيت مورد نظر (در مراسم هاي مختلف در طول سال) و عملكردهاي گوناگون آن مانند (نماز جماعت، مراسم وعظ و سخنراني ،اعياد، سوگواري ها و …) بايد پيش بيني و ساماندهي شود. فضاهاي جنبي و خدماتي شبستان شامل اتاق كنترل صوتي و تصويري، قفسه هاي كتاب و ادعيه، منبر و محراب ، جا مهري و….
- داشتن يك كتابخانه و قرائت خانه و امكانات لازم و متناسب با شرايط و نيازهاي محلي از اولويت برخوردار است.
- داشتن فضاهاي آموزشي و در صورت لزوم كارگاه هاي هنري و كارآموزي متناسب با نيازهاي محلي و براي اقشار مختلف ضروري است.
- داشتن يك نمايشگاه و فروشگاه محصولات فرهنگي- هنري و تبليغات مذهبي با دسترسي مناسب از خارج و داخل مسجد.
- داشتن يك مقدمه ورودي و فضاي انتظار مناسب جهت جداسازي فضاي بيرون از درون و ايجاد آرامش و سكون لازم براي عبادت و جداسازي فضاهاي فرعي از ورودي شبستان ها.
- واحدهاي مديريت و اداري شامل اتاق امام جماعت، هيئت امناي مسجد، اتاق جلسات و مسئولين آموزشي، تبليغاتي، بسيج برادران، بسيج خواهران و … متناسب با نيازهاي مديريتي واحدهاي مربوطه.
- تالار چند منظوره براي مراسمي مانند: ختم و بزرگداشت درگذشتگان، جشن ها، نمايش فيلم يا تأتر براي خردسالان و نوجوانان، همايش ها و سخنراني ها و سايرنيازهاي محلي، به ويژه در مناطقي كه تالار اجتماعات مناسب ندارند.(اين تالار مي تواند نياز مدارس همجوار را نيز تا آنجا كه ممكن است تأمين نمايد.)
- فضاي چند منظوره، مناسب براي نمايشگاه هاي مختلف و تبليغات و انتخابات در كنار فضاي ورودي يا فضاهاي انتظار.
- وضوخانه و دستشويي و پاشويي آبريزگاه (توالت) ها به تعداد لازم و با كيفيت مناسب با فاصله از ورودي شبستان ها و در عين حال دسترسي آسان به آن ها. فضاي آبريزگاه ها نيمه مستقل و در كنار وضوخانه پيش بيني شود.
– در صورتي كه آبريزگاه اجباراً در زيرزمين پيش بيني مي شود ،داراي ورودي مستقل بوده و يك وضوخانه نيز در هم سطح شبستان آن ها طراحي شود.
10 . آبدارخانه متناسب با وسعت شبستان ها و با دسترسي مستقيم به داخل شبستان ها و ورودي آن از خارج شبستان ها.
11 . آشپزخانه در صورت نياز در زيرزمين، با دسترسي مستقيم از خارج با فضاي ورودي با كيفيت لازم و تامين نيازهاي ضروري مانند: بارانداز و بالابر، انبار وسائل، انبار مواد خشك و تر و سردخانه، فضاي آماده سازي و … با تجهيزات و تهويه مناسب.
12 . كفش كَن در كنار ورودي شبستان ها با وسعت مناسب و دسترسي آسان و تهويه لازم.
- فضاي زندگي خادم مناسب براي يك خانواده جوان با اشراف به فضاي ورودي و حتي المقدور مستقل و دور از چشم مراجعين.
14 . كاربري هاي جنبي كه براساس نيازهاي محل و با درخواست مديريت مساجد بايد پيش بيني نمود:
– صندوق قرض الحسنه شامل قسمت هاي ورودي و مراجعين، اداري و رسيدگي و مديريت و دبيرخانه و اسناد و …
– واحد خدمات عمومي شامل قسمت هاي مانند: رسيدگي به امور محرومين و ايتام، تأمين جهيزيه ، تعاوني توليد و مصرف
– فضاي ورزش هاي سبك و آموزش هاي رزمي و خدمات جنبي آن براي واحد بسيج.
– ايجاد يك فضاي باز و پردرخت در محوطه پيش ورودي مسجد به گونه اي كه بتوان از آن براي مراسمي خاص مانند تعزيه داري، پرده داري، نمايش هاي مذهبي و … استفاده نمود.
15 . در مجتمع هاي زيستي بزرگ (برج هاي مسكوني) كه دسترسي مناسب به مساجد فراهم نباشد مي توان از شبستان هاي چند منظوره استفاده نمود.
16 . در مجتمع هاي تجاري بزرگ كه امكان دسترسي مناسب به مساجد فراهم نباشد مي توان از فضاي نمازخانه بهره برداري نمود.
17 . داشتن آبنما در مناطقي كه امكان پذير است. آب جاري به طراوت و نشاط و روحانيت فضاي دروني مي افزايد و براي گرفتن وضو نيز با ايجاد امكانات لازم مي تواند مفيد باشد.
–– توصيه هاي كالبدي:
- مصداق الهام بخش طراحي مساجد خانه كعبه است، كه با القاء الهي توسط اولين پيام آور عالم حضرت آدم(ع) ساخته شد و شيخ الانبياء حضرت ابراهيم(ع) بر همان قواعد آن را بازسازي نمود و پيامبر خاتم(ص) آن را از وجود بت ها و بدعت ها پاكسازي نمود و انسان كامل مولاي متقيان(ع) در آن متولد شد.
- ساير مساجد اصيل دوران اسلامي، مانند مسجد قباء و مسجد النبي و … از قواعد و اصول اين مصداق ارزشمند الهام گرفته و مي گيرند.
- مهم ترين ويژگي الهام بخش خانه كعبه مانند غار حراء، درون گرايي آن است. همچون شب در مقابل روز، فضاي دروني خانه كعبه، آرامش بخش و فضاي خلوت و اُنس با معبود است. فضايي مناسب سير در انفس، در مقابل فضاي طبيعت كه مناسب سير در آفاق است. در طراحي مساجد حفظ حريم فضاهاي داخلي از خارجي و رفع هر نوع مزاحمت همجواري آن ها بايد پيش بيني شود.
- خانه كعبه از منظر بيرون و از احساس دروني، كالبدي ساده، ساكن، با ثبات، آرام، متين و وحدت بخش است. در طراحي مساجد رعايت اصل سادگي، وقار، هماهنگي مواد و مصالح و عناصر و جزئيات و پرهيز از آرايه هاي نامناسب و تزئينات نابجا از اصول اوليه معماري آن است.
- خانه كعبه از منظر بيرون در چهار جهت اصلي به سمت همه راه ها و همه جهات بال گشوده است؛ اما از يك جهت و با يك درب مهمان مي پذيرد. خانه كعبه، نيايشگاه يك خانواده بوده است، در مساجد محلي و مساجد جامع، احداث ورودي هاي متعدد در محورهاي مهم مناسب است اما ايجاد يك سردر باشكوه و ممتاز در محور اصلي به وحدت و هماهنگي مجموعه مي افزايد.
- ويژگي هاي فضايي و هندسي مكعب و مربع، داشتن مركز واحد و مجرد از ماده و دارا بودن محورها و يال ها و سطوح قرينه است كه آرامش بخش و تمركز آفرين مي باشد.انتخاب ايده فضايي و هندسي در طراحي مساجد بايد با الهام از اصول فوق، تمركزآفرين، وحدت بخش و آرامش بخش باشد تا سكون فيزيكي مقدمه مناسبي براي تفكر و تذكر عقلاني و حضور قلب و شهود عرفاني باشد و حيات معنوي و روحاني انسان انبساط يافته و شكوفا گردد.
منبع : مباني نظري معماري، عبدالحميد نقره كار، تهران: دانشگاه پيام نور، 1389 .
شبکه مضامین هندسی – فضایی در طراحی مساجد مطابق با سبک زندگی اسلامی
منبع : منان رییسی – معماری و شهرسازی مبتنی بر سبک زندگی اسلامی – 1397
مطالعه بیشتر پیرامون مساجد :