برج های سیامی
معماران: الجاندرو آروانا، چارلز موری، آلفونسو مونترو، ریچاردو تورجون
شرح متن توسط معماران تهیه شده است. از ما درخواست شده است که برجی شیشه ای برای میزبانی از هر آنچه در دانشگاه ارتباطی با کامپیوتر دارد بسازیم.
دانشگاه از ما درخواست کرد که درباره معماری موردنیاز برای آموزش امروزی که همه چیز وابسته به فناوری دیجیتال است تحقیق کنیم. آیا امروزه که ما کامپیوترها را داریم، معماری باید تغییر کند؟ آیا مفهوم و تصور ذهنی از اتاق هنوز هم تفاوتی می کند (چه برای کار و یا کلاس درس باشد)؟ البته پاسخ ما بله و خیر بود.
بله چون الگوی مربوط به فضاهای کار تغییر پیدا کرده است؛ اگر تا به امروز یک اتاق خوب اتاقی بوده است که روشنایی طبیعی خوبی داشته باشد (کتابخانه، کلاس درس و غیره)، امروزه که ما بر روی صفحات (منظور صفحات دارای تصویر از قبیل کامپیوتر) کار می کنیم، یک فضای خوب فضایی است که بخش خوب روشنایی را داشته باشد (برای جلوگیری از بازتاب های اذیت کننده). این موضوع منجر شده است که ما یک حجم نسبتا سحرآمیز با بازشدگی های بسیار کنترل شده به سمت خارج را مورد بررسی قرار دهیم.
ولی از طرف دیگر، ما نسبت به کامپیوترها و تاثیر آن ها در آموزش و یا انتقال دانش چندان خوشبین نبوده ایم؛ در انتها هیچ چیزی یک بحث و مکالمه خوب دو نفره (چه بین استاد و دانش آموز باشد و یا بین دانش آموزان) در یک سایه خوب در حال نوشیدن یک فنجان قهوه خوب و یا یک مکالمه اتفاقی در یک راهرو را شکست نخواهد داد. آموزش رسمی توسط قواعد ساختمانی مورد توجه قرار گرفته است: روشنایی، صداها، تهویه و غیره. اما هیچ کس آموزش غیر رسمی را مورد توجه قرار نداده است و اینجاست که ما یک فرصت برای طراحی را می بینیم. بنابراین به جای پیشروی در تفکر درباره گام بعدی در آموزش، فکر می کنیم که باید تا حد ممکن به عقب بازگردیم به روش های قدیم و ابتدایی.
در مورد شیشه، مشکل این بود که ساختن یک برج شیشه ای در سانتیاگو به منزله توجه اتوماتیک وار به اثرات گلخانه ای بوده است. ما هیچ پولی برای ایجاد یک دیواره پوششی که تنها با یک پوسته قادر به حل تمام مسائل باشد را نداشتیم (شیشه های دوجداره موثر و رنگی). حتی اگر پول داشتیم، میزان انرژی که باید به هر حال برای تهویه هوا مصرف شود وجود ندارد. شیشه های آینه ای برای نما را دوست نداشتیم چون مبتزل بود. بنابراین به جای فکر کردن به یک پوسته که قابلیت انجام تمام کارها را داشته باشد (حفاظت کننده در برابر گردوغبار، باران، دود، هوازدگی و اثرات گلخانه ای) که هزینه ای حدود 120 دلار آمریکا برای هر مترمربع دارد، فکر کردیم که ایجاد چند پوسته که هر کدام یک کار را انجام می دهند ارزان تر خواهد بود. بنابراین یک پوشش شیشه ای خارجی طراحی کردیم که در موارد مربوط به انرژی بسیار بد بود ولی در برابر هوازدگی بسیار خوب عمل می کرد. سپس سازه داخلی ساخته شده با سیمان فیبری که در برابر هوازدگی بد ولی در زمینه انرژی خوب بود. بین آن ها هوا بود. تمام کاری که باید انجام می دادیم این بود که بعد از عبور نور خورشید از شیشه تا رسیدن آن به داخل سازه بعدی، از اثرات گلخانه ای ایجاد شده جلوگیری کنیم. بنابراین این امکان را فراهم کردیم که فضای بین دو سازه به عنوان یک دودکش محیطی عمل کند که به کمک یک فضای خلاء در بالا هوای گرم را از سیستم خارج می کرد. یک باد عمودی طبیعی و ثابت کمک کننده با استفاده از اثرات ونتوری که با کمری ها ساخته شده باشد اثرات گلخانه ای را حذف خواهد کرد. مجموع دو سازه به دلیل اینکه عملکرد بسیار خاصی داشته اند 30% ارزان تر بوده اند. انتظار داریم که انرژی بسیار کمتری در طول عمر مفید آن مصرف کنیم.
نهایتا مشکل رسیدن به یک برج را داشتیم چراکه فقط 5000 مترمربع برای رسیدن به آن داریم. تفوتی نمی کند که چه میزان از سطوح هر طبقه کم کنیم شکل نهایی یک فضای پهن زیبا بود. این یک ساختمان بلند بود ولی مانند یک برج به نظر نمی رسید. بنابراین تنها راه حلی که به فکرمان رسید این بود که حجم ساختمان را از طبقه 7ام به بعد به دو نیم تقسیم کنیم. برای هر بخش از قطعات آلومینیومی با عرض کم و رنگ های کمی متفاوت استفاده کردیم. بنابراین اگر از جلو نگاه کنیم، ساختمان یک حجم با دو سر است اما اگر به عنوان یک شکل فشرده نگاه کنیم تفاوت رنگ می تواند یک جفت شکل عمودی ایجاد کند که بخش بزرگی از جسم خود را به اشتراک می گذارند گویی که یک مخلوق تایلندی اند.