مکتب فکری دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا فیلسوف معاصر فرانسوی پایه گذاری شد. دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم، از متغییرها غافل می مانیم؛ فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کنند، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد. تقابل های دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است، تقابل های دوتایی همچون شب و روز ، مرد و زن ، ذهن و عین، گفتار و نوشتار، زیبا و شیک، نیک و بد همواره در فلسفه ی غرب مطرح بوده است. از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است، ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد. او این منطق را سیاه و سفید و مسائله ی این یا آن را مردود می داند.

برای خواندن مطالب مربوط به معماری مدرن لینک روبرو را کلیک کنید: معماری مدرن ایرانی


دیکانستراکشن

تالار کنسرت والت دیزنی


دریدا به این نکته ی اصلی اعتقاد دارد که نه تنها این دو گانگی بر اساس تضاد  دو قطب استوار است، بلکه همواره،آشکارا یا نهان، یکی از دو قطب گونه ای از شکل افتاده ی دیگری پنداشته می شوند: زشتی به معنای از شکل افتادگی مورد زیباست؛ بدی به معنای سقوط نیکی است؛ نادرست گونه ی از شکل افتاده ی درست است و….. به بیان دیگر این دو قطب همواره در پایگان(سلسله مراتب) جای دارد که در آن ارزش یکی بر دیگری است.این باور دوگانگی ، و این ارزش گذاری همواره به بنیانگذاری عملی پایگان منجر شده است و در دست آخر، وحدت، هماهنگی و حضور( در زمان و مکان) را از فاصله، تمایز و غیاب برتر دانسته است. به نظر دریدا می توان از هر یک از دو گانگی ها آغاز کرد و به وجودآن پایگان پی برد.

فرا شد دنبال کردن معنا به هیچ رو حضور معنا نیست و در جریان خواندن، معناهای بی شمار آفریده می شوند که در خود انکار معنای نهایی است. شالوده شکنی نه یک مفهوم، بلکه یک کنش است. دریدا در پاسخ به توشی هیکوایزوتسو پژوهشگران ژاپنی در معنای دقیق شالوده کنی در یافتن برابر ژاپنی تاکید کرد که برگردان واژهDeconstruction به ژاپنی یا هر زبان دیگری لزوما یک واژه ( یا برابر واژه فرانسوی) نیست یا واژگان برابر باید همان چیزی را روشن کنند که این واژه می گوید.

بر خلاف آنچه در گام نخست به نظر می آید،شالوده شکنی یک متن به معنای ویران کردن آن نیست؛ هدف از میان بردن شالوده نیست تا نشان دهم که فاقد معناست. شالوده شکنی از ویرانی دور و به تحلیل متن نزدیک است. دریدا می گوید: شالوده شکنی را نه می توان به یک روش تقلیل داد و به تحلیل …..فراتر از نقد و ایده نقد می رود. هر چند بسیاری آن را به گونه ای منفی تاویل می کنند، اما باید دانست که موردی منفی نیست.


دیکانستراکشن

شهر فرهنگ کاليجيا – پیترآیزنمن


تعریف دیکانستراکشن :

باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می توان متغییر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود. ولی اینجا چند نمونه از مباحثی که در مورد توضیح دیکانستراکشن عنوان شده ذکر می شود. حسینعلی نوذری نویسنده و نظریه پرداز معاصر می نویسد: شالوده شکنی، ساخت گشایی، روش یا متد تحلیل پست مدرن، هدف آن گشودن یا بازکردن تمام ساختارها یا شالوده هاست. مکتب شالوده شکنب متن را به اجزا و یا پاره های مختلف آن تفکیک کرده و آن را از هم مجزا ساخته و عناصر متعدد و متشکله ی آن را پاره می کند و از این طریق تناقضات و مفروضات آن را آشکار می سازد.

دکتر محمد ضمیران موالف کتاب دریدا و متافزیک حضور می نویسد: قرائت یک متن چیزی است شبیه پی جویی از آنچه در محاق غیاب و نیسان قرار دارد و این را می توان غایت بن فکنی شمرد.

دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی، شالوده شکنی، واسازی ، بنیان فکنی، ساختار شکنی، و بن فکنی ترجمه شده است.شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مادلول و هر نوع متنی دارد؛ و شاید هم به همین دلیل است که هنوز ابهامات و سوالات زیادی در موزد دیکانستراکشن در کشور ما وجود دارد.(قبادیان،۱۳۸۹)

گاهی به نظر می رسد که بیان اینکه دیکانستراکشن چه چیزی است که هست؛ آن گونه که دریدا ظهور کرده است ، دیکانستراکشن نه یک نقد، نه یک روش، نه یک اقدام و نه یک عملیات است. دیکانستراکشن بسته ای است، در درون هیچی نیست بلکه یک گشادگی به سوی دیگری است.پس می توان گفت دیکانستراکشن مترادف برای تخریب نبوده است بلکه گونه ای خاص از قرائت تحلیلی است و قرائت دیکانستراکشن قرائتی است که خصیصه و مشخصات تفاوت انتقادی را با خودش تحلیل می کند.

برای خواندن مطالب مربوط به معماري مدرن لینک روبرو را کلیک کنید: معماری پست مدرن ، معماران مدرن


دیکانستراکشن

موزه کنفلوآنس -چوپ هیملبائو


تاثیر دیـکانستراکشن در حجم :

معماران جنبش دیکانستراکشن سعی داشتند خلوص، وضوح و سادگی فرم های مدرنیسم را زیر سوال ببرند. به نظر دیوید پای ، فرم خالص ایده آلی انتزاعی است که در عمل هرگز نمی توان به آن دست یافت.صنعتگر هر چقدر هم که ابزارهایش در سطح بالایی باشد هرگز نمی تواند مکعبی کامل، کره ای کامل و چیزهایی از این دست بسازد. بالاترین تلاش های او همواره نقصی، عیبی و بی دقتی هایی هر چند ناچیزدارد. به نظر ویگلی هندسه نا منتظم، به سادگی با ایجاد برخورد.بین فرم های خالص به دست نمی آیند، بلکه از درون خود این فرم ها آفریده می شود. همانطور که دریدا زبان را از درون دیکانستراکت می کند ویگلی نیز احساس می کند که معماری نیز باید از درون خود دیکانستراکت شود.

دیکانستراکشن

ایستگاه آتش نشانی ویترا


دیکانستراکشن

مجتمع سینمای یو اف ای


دیکانستراکشن

بنیاد لویی ویتون


منبع:https://www.civilica.com/Paper-MUCONF02-MUCONF02_007.html