چگونگي نگرش ما به زيبايي به گونه اي سرراست و روشن در آفرينش اثر هنري و معماري تأثيرگذار است.هنر،آفرينش زيبايي است و شايد بتوان گفت ارجمندترين شأن اثر معماري وجه هنري آن است . از اين رو بايد پذيرفت نياز به روشن كردن شئون زيبايي براي ارزيابي ديدگاه ها و نيز بررسي و تحليل آثارمعماري امري آشكار است.
بايد توجه داشت كه زيبايي شناسي نمودار و برآمده از ارزش هاي فرهنگي، و نشانگر سمت و سوي دگرگوني ها ي فرهنگي و اجتماعي است و با مطالعه آن مي توان سير فرهنگي جامعه را ارزيابي كرد . زيبايي شناسي به گونه اي سرراست و بي نياز به آموزش، تنها با تكرار و عادت دادن، گونه اي نگاه و لذت بردن از زندگي را براي انسان ها تعريف كرده و آن ها را با يك جهان بيني خاص وابسته به خود تربيت مي كند . پس اگر ارزش ها ي زيبايي شناسانه دچار بحران شود كم كم همه ابعاد جامعه به سوي بحران حركت مي كند . مي توان نشان داد كه مهم تر ين ويژگي ها ي معماري معاصر جهان و ايران از رويكرد هاي زيبايي شناسانه چيره بر سبك ها و ذهن معماران سرچشمه مي گيرد.
به گمان ما ميان زيبايي شناسي و مباني بينشي و ارزشي آن رابطه سامانه اي وجود د ارد و نمي توان يك گونه زيبايي شناسي را در فرهنگي جدا از مباني فر هنگي آن به كار گرفت . در عين حال بايد توجه داشت كه هم در حوزه معماري و هم در حوزه انديشه بايد دو سطح عمومي و تخصصي را از هم جدا نمود.
واژه شناسي
واژه زيبايي در زبان پارسي برابرهاي چندي دارد كه بسته به موصوف آن در جاهاي گوناگون به كار مي رود. در لغت نامه دهخدا ” زيب ” كه ريشه واژه زيبايي است، به نقل از لغت نامه ها و فرهنگ ها ي معتبر، برا برِ واژگان زير آورده شده است : “زيبايي، خوبي، زينت، نيكويي، آرايش، حسن، جمال، زيور، حليه، ملاحت، لطيف، و جميل ” (دهخدا) واژه “زيب ” به مفهوم “زيبنده ” و “برازنده ” به وجه بجا بودن و متناسب بودن و شايسته بودن مفهوم زيبايي اشاره مي كند .
همچنين واژه ” زيبا ” كه صفت فاعلي است به معناي زيبنده، نيكو، خوب،جميل، صاحب جمال، خوشنما، آراسته، شايسته، مليح، قشنگ، خوشگل، و سيم و خوبروي آمده و متضاد زشت، بد و بدگل دانسته شده است . (همان )
درفرهنگ معين زيبايي چنين تعريف شده : » نظم و هماهنگي اي كه همراه عظمت و پاكي در شيء وجود دارد، و عقل و تخيل و تمايلات عالي انسان را تحريك مي كند و لذت و انبساط پديد مي آورد، و آن امري است نسبي . (فرهنگ معين)
واژه “جمال ” در عربي به زيبايي فراوان ناشي از تركيب بجا و متناسب چند چيز در حداقل ممكن مي گويند . همچنان كه واژه “جمله ” به معني تركيب چند چيز، و واژه ” اجمال ” به معني خلاصه و كوتاه شده هر چيز است .واژه “حسن ” علاوه بر دلپسندي بر نيكي و فايده رساني و سودمندي هم دلالت دارد؛ چنانكه در قرآن هم در باره حوريه هاي بهشتي، دو صفت خير و حسن را كنار هم قرار داده و آ نها را “خيرات حسان ” ناميده و نيز در مورد چگونگي رفتار با پدر و مادر، حسن رفتار را سفارش نموده است.
معناي واژه «Beauty» در زبان انگليسي چنين است :”ويژگي چيزها، آواها، احساس ها يا مفاهيم عقلاني، رفتار و مانن د آن، كه با كمال شكل به دست آمده و از آميزش هماهنگ عناصر گوناگون، آدمي را به درجات بالايي خشنود كرده يا برمي انگيزد. webster, 1999, 124 )
تولستوي مي گويد: “در تمامي زبان هاي اروپايي، كلمات beue ،beautiful ،schon ،beau در حالي كه معناي زيبايي شكل ( form ) را حفظ كرده اند براي رساندن معناي “خوبي ” نيز آمده اند. « (تولستوي، 1356 ، 22 )
در كتاب “فرهنگ فلسفي ” زيبايي اين گونه تعريف شده است: “در نظر فيلسوفان زيبايي صفتي است كه در اشياء مشاهده مي شود و در درون انسان سرور و رضامندي ايجاد مي نمايد . زيبايي از صفات چيزي است كه مربوط و متعلق به رضايت و لطف است و يكي از مفاهيم س هگانه اي است كه احكام ارزشي به آن ها منسوب است. اين مفاهيم عبارتند از: زيبايي، حق و خير (صليبا، 1366 ، 284 )
و نويسنده “زيبا ” را نحوة موجوديت موجودي مي داند كه طبع به آن متمايل باشد و جان آن را بپذيرد. (همان)
در “فرهنگ علمي و انتقادي فلسفه ” ابتدا به گفته كانت، زيبايي “آنچه به طور عام خوشايند و بدون مفهوم ( concept ) است ” تعريف شده و در تعريفي ديگر، زيبايي” آنچه مربوط ا ست به بعضي هنجارهاي تعادلي، شكل پذير (پلاستيك)، تناسب هاي هماهنگ، كمال در جنس خود و ديگر كيفيت هاي مشابه ” دانسته شده است. (لالاند، 1377 ، 86 و 85 )
از اين تعاريف چنين بر مي آيد كه زيبايي داراي دو گونه ويژگي است : ويژگي هاي بيروني و ديدني كه با حواس انسان درك مي شود و ويژگي هاي دروني و ناديدني كه با انديشه و عقل انسان درك مي شود.
تعاریف از زیبایی
زیبایی از منظر حکمای غربی
زیبایی از منظر حکمای اسلامی