لویی کان که در بستر معماری مدرن آمریکا پرورش یافته بود، به وضوح معماری مدرن و نتایج و عواقب آن را می شناخت. او تلاش داشت تا در بستر اجتماعی و فکری زمان خود، اندیشه ای بپروراند که انسان را به معماری شایسته خود بازگرداند و انسان را با وجود بی کران خود که برای انسان مدرن بیگانه می نمود آشنا کند.
کان در تبیین فلسفی معماری اصطلاحاتی ویژه را به کار برده است. این اصطلاحات کلید ورود به اندیشه فلسفی لویی در باب معماری است و نمی توان این اندیشه را جست مگر از راه فهم معنا و جایگاه این واژگان درنسبت با معماری. تنها از این راه است که اندیشه او در باب معماری رخ می نماید و می توان با تکیه بر این شناخت، مفهوم عملکرد در این اندیشه را تفسیر و تببین کرد.
برای خواندن مطالب مربوط به معماری ایرانی لینک روبرو را کلیک کنید: پلان خانه های سنتی ایرانی
موزه ی هنر کیمبل
اندیشه لویی کان در باب معماری :
لویی کان در دوره حیاتش چندان ننوشت و بیشتر نظریاتش را از طریق معماری بیان کرد. اما از او یک نوشته ارزشمند و اثرگذار به نام «نظم هست» و چند سخنرانی از جمله «فرم و طراحی» با عنوان اصلی «ساختار و فرم» و «سکوت و نور» به جا مانده و به چاپ رسیده است. اما سخن او پیش از آن که معمارانه باشد فیلسوفانه است. آنچه او بدان توجه داشت معماری به معنای حقیقی آن بود، اما نگارش و گفتار به روش معمول معماران نمی توانست آنچه را او می خواست به حقیقت بیان کند. بنابراین او به شیوه ای ویژه سخن می گفت که بسیار نامأنوس بود. نوشته های او نیازمند تعمق و تأمل بسیار است.
موسسه ی علمی سالک برای پژوش های زیست شناسی
لویی کان که خود از بطن معماری مدرن برخاسته بود معتقد بود معماری مدرن، که زمانی بهترین و مناسب ترین گزینه نسبت به سایر شیوه ها بود، به آشفته گرایی و سلیقه پردازی دچار شده و جایگاه انسان در مکان فراموش شده است. او علت اصلی را ضعف روانبخشی و ارج نهادن به حیات انسانی در قالب های مادی معماری می دانست.
از نظر او معماری در دوره مدرن به فعالیتی تبدیل شده بود صرفا در اختیار انسان. این نظر او را به وضوح می توان در آثار معماری دوره مدرن در اروپا و آمریکا مشاهده کرد. او برای سامان بخشیدن به چنین وضعیتی، به نظم حیات طبیعت و جهان هستی توجه و به تأسی از آن مبانی نظری خود را در معماری مطرح کرد. او به این وسیله می خواست ثابت کند که معماری چیزی فراتر از اختیار انسان است و معماری انسان باید هماهنگ با انسان و نظم حاکم بر کل هستی باشد. بنابراین او قصد داشت تا زیربنایی فلسفی برای معماری پدید آورد و از این طریق جایگاه انسان در معماری و عالم را به درستی بشناساند و تبیین کند.
ساختمان مجلس ملی بنگلادش
از دید لویی کان، نظم مفهومی است که به وجود، اهمیت و معنا می دهد. نظم مفهومی فراگیر است که در طبیعت ذاتی اشیاء باید آن را یافت. كان نظم را از خواست جاودانه وجود استخراج می کند. از نظر كان، ساختمان به معنای بیان نیروها (ساختار گرایی) یا تجسم ویژگی های محیطی (نگرش ارگانیک) نیست، بلکه کشف نظم ذاتی جهان نیز هست. ساختمان آن چیزی نیست که ما می خواهیم، بلکه آن چیزی است که در نظم اشیاء که به ما می گویند چه چیزی را طراحی کنیم، می توان احساس کرد. این نظم خود انسان را در برمی گیرد و بنابراین با «نهادها» یا فرم های پایه موجود در جهان درک می شود. كان رویکردهایی همچون کارکردگرایی و یا شکل گرایی را بسیار سطحی در معماری می داند. به باور او تحت شرایط خاصی این گفته معتبر است که فرم تابع عملکرد است. عملکرد آن چیزی نیست که مارا مجهز به وسیله ای کند که با آن بتوانیم یک عکس العمل روانی ایجاد کنیم. اختلاف این دو مثل اختلاف روح است با شعور مخاطب . عملکرد شعور است، اما روح چیزی نیست که کسی بتواند آن را بر حسب نیاز تنظیم کند. معماری از جایی شروع می شود که عملکرد کاملا” شناخته شده و مشخص است ، چرا که در بیشتر موارد یک عملکرد را می توان با بیش از یک فرم جوابگو بود.
مفهوم معماری نزد لویی :
لویی در جستجویی زیربنایی فلسفی برای معماری و تدوین مبانی نظری، اصطلاحاتی را به کار می برد که به زبان استعاره بر مفاهیمی بنیادین اشاره دارند. به کار بردن عباراتی چون «سکوت و نور» یا «نهاد» و اعتقاد به حضور امور «کرانمند» و «بی کران» در ساحت معماری، همگی نشان از اعتقاد کان به نوعی تفکر فلسفی در باب معماری است که معماری را نه به مثابه اثر معماری، که تجلی خواست و آرزویی نهفته و ازلی برای بودن و تحقق می شناسد. چنین اندیشه ای ریشه در آرایی دارد که در اندیشه بزرگان معاصر دیگری همچون مارتین هایدگر نیزمشاهده می شود.
خوابگاه الئونوردونلی اردمن
آنچه لویی کان به آن معتقد است معماری ای است که در آن اثر معماری پیشکشی به معماری است. اثر معماری گذری کرانمند است از بی کرانگی تا بی کرانگی. معماری خود حضوری ندارد مگر به مدد اثر معماری. در این تحقق است که خواست وجودی معماری محقق می شود، همچون سکوتی که به نور می رسد. این خواست وجودی یا اراده معطوف به بودن همان است که هایدگر آن را «حقیقت» می نامد. پس اثر معماری عرصه تجلی حقیقت است، یا چنانکه کان می گوید، پاسخ به خواست درونی یا امر بی کران است که باید به حضور درآید. در چنین تعریفی از معماری، معمار باید این خواست درونی و اراده معطوف به بودن را کشف کند، نه این که بر اساس خواست خود اثر معماری را بیافریند. از این رو کان میان فرم و طراحی تمایز قائل می شود و طراحی را امری تعریف می کند که در آن ساکنان اثر معماری و خواسته هایشان مطرحند. طراحی بر اساس تصمیم گیری معماری رخ می دهد، از این رو امری فردی است.
با این حال، كان با آوردن مفهوم «نهاد» معماری را به آنچه جوهر آن است گره می زند و آن حضور انسان و نسبت آن با معماری است. او معماری را محل تحقق آرزوها و آرمان های ازلی انسان در زندگی معرفی می کند. از این رو انواع نهادها را بستر تحقق این آرمان ها می خواند. بدین ترتیب، آنچه در معماری خواست درونی یا آرزوی بودن فرم خوانده شده است با مفهوم نهاد به آرزوها و آرمان های ازلی انسان پیوند می خورد. بنابراین، آنچه معمار کشف می کند، حقیقتی است که خود می گوید می خواهد چه باشد.
برای خواندن مطالب مربوط به معماري ايراني لینک روبرو را کلیک کنید: ویژگی های معماری ایرانی ، هنر معماری ایران
اولین کلیسای موحد
مفهوم عملکرد در اندیشه لویی کان :
بنابر آنچه درباره مبانی فکری کان در باب معماری آمد، رویکرد فلسفی کان به معماری در قالب واژگانی انتزاعی بیان شده است که معنایی فراتر از صورت خود دارند. کان معتقد است واژگان و اصطلاحات رایج معماری به ویژه در دوره مدرن، از بیان چیستی حقیقت معماری ناتوانند. از این رو او با کاربرد اصطلاحات جدید، تلاش دارد تا با زیربنایی فلسفی برای تبیین حقیقت معماری تدوین کند. بنابراین، در سخنان او چندان بر واژه های رایج معماری از جمله «عملکرد» تأکید نشده است. با این حال، سخن او یکسره تفسیری بنیادین از چیستی معماری است که زمینه طرح پرسش از چیستی مفهوم عملکرد و نسبت آن با معماری را فراهم می آورد.
آزمایشگاه پژوهش های پزشکی ریچاردز
یکی از اصطلاحات او، که بیش از دیگر واژگان به مفهوم عملکرد نزدیک است، «نهاد» است. او در تبیین نهاد آن رابرخاسته از آرزوهای اصلی انسان معرفی می کند. این آرزوها هستند که فعالیت های مختلف انسان ها را درزندگی شکل می دهند. نهادها، که در چارچوب آثار معماری محقق می شوند، به این آرزوهای دیرین انسان پاسخ می دهند. آنچه در معماری عمدتأ عملکرد خوانده می شود، رویارویی معماری با این آرزوها و خواست های ازلی انسان است، مانند آرزوی آموختن و آرزوی ملاقات کردن یا پرسیدن. كان نهاد را ناشی از مبدأیی می داند که بیان کننده آرزوی عمیق بشر در فعالیت های زندگی است. او به توضیح مدرسه در معنای امروز آن می پردازد و رویکرد مدرن به عملکرد و معماری را نقد می کند:
سیستم های گسترده آموزش ما، که اکنون به نهادها واگذار شده اند، از این مدرسه های کوچک برخاسته اند ولی روح آغاز آنها اکنون فراموش شده است. اتاق هایی که از طرف نهادهای آموزشی مورد نیاز هستند. کلاس های متحدالشکل مورد نیاز نهادها، راهروهای کمددار و سایر عرصه های به اصطلاح عملکردی و ابزارها توسط معماری که با دقت عرصه ها و محدودیت های اقتصادی مسئولان مدرسه را دنبال می کند، در یک مجموعه منظم چیده شده اند. این مدرسه ها برای تماشا خوبند ولی از نظر معماری خیلی سطحی اند زیرا بازتاب روح مرد زیر درخت نیستند. ادامه کل نظام مدرسه هایی که از آغاز ادامه یافتند، غیر ممکن بود اگر در ابتدا هماهنگ با طبیعت انسان نبودند. همچنین می توان گفت که خواست وجودی مدرسه حتی پیش از واقعه مرد زیر درخت نیز وجود داشته است.
موسسه ی امور اداری هنر
کان میان آنچه عملکرد تلقی می شود و خواست وجودی چیز ارتباطی برقرار می کند. پاسخ به نیازهای به اصطلاح عملکردی در بنا و تأمین فضاهای مناسب نمی تواند ضامن تحقق معماری مطلوب باشد. او اینگونه آثار را نه برای زندگی که برای مشاهده مناسب می داند. برعکس، او تلاش دارد تا میان خواست وجودی فرم برای بودن و خواست انسان برای کار ارتباط برقرار کند. بنابراین، این همان خواست وجودی چیز است که فرم آن را پدید می آورد و عملکرد آن را نیز بیان می کند. جوهر عملکردی بنا در سرآغاز پیدایش آن نهفته است. او معتقد است که راه دستیابی به نهادهای خوب، اهدای الهام از این سرآغاز است.
خانه ی ویس،مونتگمری کانتری
به همین دلیل است که برای ذهن خوب است که به سرآغاز بازگردد زیرا آغاز هر فعالیت ریشه دار انسان هیجان انگیز ترین لحظه آن است. در نتیجه همه روح و تدبیر آن درونش نهفته است، که باید همواره الهاممان از نیازها حاضر را از آن به دست آوریم. ما می توانیم نهادهایمان را با اهدای این الهام از طریق معماری ای که به آنها ارائه می کنیم، والاتر سازیم.
او در تببین وضعیت پرداختن به عملکرد و شهرسازی معاصر، از نهاد شهرها سخن می گوید و نقطه قوت آنها را دراقتدار فضاهای معماریشان معرفی می کند. نهادهای شهری می توانند از طریق اقتدار فضاهای معماریشان، والاتر شوند. خانه ملاقات در روستای سبز، راه به تالار شهر برده است که دیگر مکان ملاقات نیست. اما من خواست وجودی ای برای مکان های شهری سرپوشیده احساس می کنم، جایی که فواره ها بازی می کنند، جایی که پسر دوباره دختر را ملاقات می کند، جایی که شهر می توانست بازدید کنندگان را سرگرم کند و اسکان دهد، جایی که اجتماعات بسیاری که ایده آل های دموکراتیک ما را حمایت می کنند، می توانند در مجموعه تالارها در مکان شهر یکدیگر را ملاقات کنند.
خانه ی اشریک
كان همچنین در ساحت نهاد، به نقد معماری مدرن می پردازد. او معماری شهر معاصر را که اساس شکل گیری آن حرکت اتومبیل ها و بزرگراه ها و پل هاست، با معماری شهری مقایسه می کند که باید دربرگیرنده فعالیت های انسانی باشد. میان این دو معماری تمایزی هست.
اتومبیل فرم شهر را کاملا دگرگون کرده است. من احساس می کنم که زمان آن فرا رسیده است تا میان معماری گذرگاه های اتومبیل و معماری فعالیت های انسان تفاوت قائل شویم. تمایل طراحان برای ترکیب این دو معماری در قالب یک طرح ساده، جهت گیری برنامه ریزی و تکنولوژی را دچار سردرگمی کرده است.
تئاتر هنرهای نمایشی
مکان در اندیشه کان :
كان مکان را مانند ظرفی تصور می کند که دربردارنده فعالیت های انسان بوده یا بیان کننده شرایط زندگی اوست. او تلاش داشت تا مکان هایی را ایجاد کند که بتواند در آنها احساس زندگی هماهنگ را برانگیزاند. احساس فضا که كان بر آن تأکید داشت بدین شکل مطرح می شود که یک پلان از مجموع فضاها تشکیل شده. شكل واحد فضا یک اتاق است که اغلب وجود آن نسبت به شکل پلان دارای حالت مستقلی می باشد. اتاق ها به هم متصل می شوند تا طبیعت واحد خود با را تقویت کنند. به نظر وی اتاق یکدیگر است. به این ترتیب اتاق واسطه است و معماری فضایی را برای تعاملات کنار هم قراردادن و ترکیب انسانی ایجاد کرده و از این آنها طریق آرزوی انسان را برای ملاقات با یکدیگر و توافقات انسانی برآورده می سازد. برای کان این واحد فضایی خصلت انتزاعی ندارد بلکه امری واقعی در رابطه با ابعاد وجودی انسان است که فعالیت هایی که در آن انجام می شود، کاملا احساس می گردد.
مرکز هنر و مطالعات بریتانیایی در دانشگاه یال
لذا كان اتاق را نقطه آغاز معماری و مکان تفکر می داند. هر اتاق منحصر به فرد است و باید براساس کاربردی که دارد، طراحی شود. به عبارتی اتاق مکانی برای وقوع رفتار آدمی است. وی در این مورد اصطلاح اتاق به عنوان یک رویداد را مطرح می کند به این مفهوم که در هر اتاق رویدادی خاص براساس رفتار و فعالیت کاربر آن رخ می دهد. بر طبق این نظریه، طراحی براساس ذات یعنی فعالیتی که در اتاق
رخ می دهد، انجام می شود. وی این واژه را در مقابل اتاق به صورت یک تیپ یا نوع قرارداد. از آن جهت که طراحی نمی تواند به یک تیپ یا فرمول شخصی بدون توجه به تغییراتی که در فعالیت های موجود در فضا رخ می دهد، تقلیل یابد.
نگارخانه ی هنر دانشگاه یال
چگونگی تجلی اندیشه های کان در آثارش :
كان با بهره گیری از نور، سایه و تناسبات مفاهیم نظری خود را در کالبد معماری به تصویر کشیده است. برای کان طراحی در پیوند با نور در سطوح متفاوت محقق می شود. به عقیده وی، از طريق تقابل نور و سایه، معماری تجلی می یابد. همچنین به عقیده وی سکوت به معنی تجلی و بودن است و نه نبود سرو صدا. سکوت به انسان مربوط است و نشان دهنده آرزوی انسان به بودن در حالی که نور به هستی مربوط می شود. لویی کان بوسیله سکوت تلاش نموده تا جنبه های بی کران و کرانمند معماری را درک کند. وی سکوت را سر چشمه تمام مظاهر هنری می داند وزیبایی را مشروط به تمامیت، همگنی، تقارن و منحصر به فرد بودن.
کتابخانه آکادمی فیلیپس اکستر
به عقیده لویی کان مواد و مصالح ساختمانی نیز از عناصر مهم در طراحی می باشند. لذا تأكید می کند که معمار باید در هنگام طراحی با مصالح گفتگو و مشورت کند. برای مثال وی اشاره می کند که در گفتگو با آجر، هنگامی که از او می پرسد که چه می خواهد باشد، آجر بیان کند که یک قوس باید باشد نه چیز دیگر. این گفتگو می تواند با بتن، کاغذ یا سنگ مرمر هم باشد. به این ترتیب كان مفهوم ذات (essence) یا طبیعت چیزها (nature of things) را ذکر نموده و اظهار می دارد که ماهیت وجودی پدیده ها نقش مهمی در طراحی دارد و کار معمار را فهم ذات چیزها می داند. وی اشاره می کند که باید مصالح متناسب با طبیعت خود طراحیesse شوند. به این ترتیب آنچه خلق میشود زیباخواهد بود. منظورکان از واژه تجلی (expression) نیز بیان خصوصیات فردی (خودبیانگری ) نیست بلکه منظور بیان طبیعت چیزها و طبیعت انسان است. این نگرش کان که به توجه به طبیعت اشیاء آنگونه که واقعا هستند، تاکید دارد. نشانه احترام او به طبیعت است. همچنین براین اساس او طراح را به مواد و مصالح وابسته می داند. آنچنان که می گوید:” ما هم به متریال وابسته هستیم تا معماری را به زندگی ما وارد کند و تا قابلیت های آن را دریابیم.
۵-معماری لویی کان :
کارهای معماری لویی از طریق پنج اصل ثابت، قابل تشخیص است:
- احساس ترکیب در کل بنا در این زمینه، بیشتر رویکرد لویی ، به موضوع وحدت و یکدست بودن شکل نهایی کار معماری است. فرضیه او در مورد ترکیب بخش های مختلف ساختمان با نظریه” سان توماس داکويين ” منطبق می شود که در آن زیبایی به چهار عامل تمامیت، همگنی، تقارن و منحصر به فرد بودن، مشروط می شود. از نظر لویی، تمامیت در معماری از طریق خودکفایی به دست می آید و همگنی در آن است که نتوان قسمتی از چیزی را بدون درهم ریختن کل آن، از آن جدا کرد. به عبارت دیگر، اگر بخشی از طرحی را جدا کنیم، تمام طرح به هم خواهد ریخت. تقارن، در ارتباط بین قسمت های مختلف است و در پایان، حالت انحصاری وضعیتی است که یک شیء مانند شیء دیگر نباشد و آن شیء دارای حالت منحصر به فرد باشد.
- استفاده از مواد و مصالح ساختمانی، متناسب با طبیعت آنها دومین مشخصه کارهای لویی کان را می توان در بین هنرهای دستی و مصالح ساختمانی تعریف کرد. کارهایی که آن در هندوستان اجرا کرد، موقعیت استفاده از آجر را برای او فراهم کرد. آجر نه تنها از جمله مصالح ساختمانی است که بیشترین استفاده از آن در ساختمان می شود، بلکه از بهترین و مناسبترین آنها نیز می باشد. آجر در دست های آن زندگی جدیدی پیدا می کند. او با ترکیب آجر و سیمان، روش بی سابقه ای را خلق می کند که ضمن کسب استحکام بیشتر، ارزش های آن نیز به خوبی حفظ می گردد.
- احساس فضای معماری به عنوان هدف اصلی احساس فضا که لویی بر آن تأیید داشت، بدین شکل مطرح می شود که یک پلان از مجموع فضاها تشکیل شده است. واحد فضا، یک اتاق است که اغلب، وجود آن نسبت به شکل پلان، دارای حالت مستقل می باشد. ولی برای کان، این واحد فضایی، خصلت انتزاعی ندارد بلکه امری واقعی در ارتباط با وجود انسان است که در آن، فعالیت هایی که انجام می شود، کاملا احساس می شود. در این اتاق،صدا، نور و یا حتی، ارتباط بسیار ظریفی که در فعالیت های انسان ها وجود دارد نیز به طور دقیق قابل دریافت می باشد. به طور کلی برای لویی کان، اتاقی که در آن دو انسان، دارای تفاهم و همزیستی باشند، با اتاق دیگری که چندین نفر در آن، فقط اجتماع می کنند، متفاوت است. تفاوت موجود در این قضیه را می توان، به سادگی،همچون تفاوت یک عمل اتفاقی با یک کار متداوم طولانی دانست.
- اهمیت نور به منزله بخشی از طرح نور طبیعی، هویت یک اتاق را تأمین می کند و طرح و نقشه ساختمانی، نور را در قسمت های مخصوص به خود پراکنده می کند.
- تناسب ها و ارتباط های معمارانه عامل دیگری که موجب تداوم منطقی ترکیب معماری می شود، رابطه و تناسب بین اجزا و فرم های ساختمان، چه از لحاظ مواد و مصالح ساختمانی و چه از جنبه اشکال و ابعاد آن است.
منابع:
انسان طبیعت معماری نقره کار
اسماعیلی رادور, نفیسه و پریسا احدی، ۱۳۹۵، اندیشه لویی کان درباب معماری، اولین کنفرانس ملی رویکردهای معماری و شهرسازی پیش رو، کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه، https://www.civilica.com/Paper-MEMARIKSH01-MEMARIKSH01_007.html