مفهوم فضا، اصلی ترین عنصر معماری و مهمترین عامل در طراحی معماری است. ما در میان فضاهای بسته یا باز حرکت و فعالیت می کنیم. با یکدیگر و اشیای پیرامون خود رابطه برقرار می کنیم و زیبایی های زندگی، لطافت نسیم، گرمای خورشید، جوانه زدن درخت و لطافت بازی کودک را در آن تجربه می کنیم. به همین دلیل، فضای معماری، هم به لحاظ احساسی و هم از جنبه ی زیبایی با کیفیات فوق عجین می شود. فضا ذاتا شکل خاصی ندارد و با وجود عناصر مادی و رابطه ی متقابل آنها با ما و با یکدیگر، تعریف می شود و معنی پیدا می کند.
برای خواندن مطالب مربوط به معماری معاصر ایران لینک روبرو را کلیک کنید: معماری معاصر ایران بعد از انقلاب
عناصر هندسی مانند نقطه، خط، صفحه و حجم می توانند با هم ترکیب شوند و فضا را محدود و مشخص کنند. در مقیاس معماری، این عناصر اساسی، در قالب عناصر خطی مانند تیرها و ستونها و عناصر صفحه ای شکل مانند کف ها، دیوارها، بام ها و احجام معماری در شکل گیری فضای معماری با هم ترکیب می شوند.
از طریق سازمان دهی، عناصر تشکیل دهنده ی فضا، با هم ترکیب می شوند و فرم ساختمان را مشخص می کنند. فضای داخلی و خارجی را متمایز کرده و فضاهای داخلی را شکل می دهند. در شکل گیری فضای معماری، کیفیت فضاهای بیرونی و نمود خارجی ساختمان و هماهنگی آن با شرایط زمین، طبیعت منطقه، همانند فضاهای داخل اهمیت پیدا می کند و باید مورد توجه قرار گیرد.
مفهوم فضا معماری
ورود به فضای معماری احساس از محفوظ بودن، سرپناه داشتن و بسته بودن را ایجاد می کند. دیوارها، کف و سقف، محدوده ی فضای داخلی را مشخص کرده، آن را از فضاهای داخلی مجاور و فضای خارج متمایز می کنند.
برای خواندن مطالب مربوط به معماري معاصر ایران لینک روبرو را کلیک کنید: معماری معاصر ایران بانی مسعود ، کتاب معماری معاصر
مسجد شیخ لطف الله
فرم، شکل و کیفیت عناصر تعریف کننده مفهوم فضا، الگوی پنجره ها و درها و نحوه ی ترکیب آنها با یکدیگر و فضای خارج، کیفیت فضای معماری را مشخص سازد.
زمانی که ما از کلماتی مانند اتاق نشیمن، بالکن، انبار و حیاط صحبت می کنیم فقط منظورمان عملکرد، بزرگی یا کوچکی فضاها نیست. بلکه، توجه به تفاوت مقیاس تناسب، کیفیت نور، ماهیت سطوح محصور کننده ی فضا، نحوه ی ارتباط با فضاهای مجاور و طبیعت و … مورد نظر ما است. قبل از این که به بررسی تفضیلی عناصر تشکیل دهنده ی فضا، یعنی کف، دیوار، سقف، درها، پنجره ها، پله ها، مبلمان و … بپردازیم لازم است ابتدا عناصر تشکیل دهنده ی هر یک از آنها (یعنی نقطه، خط، سطح، حجم، شکل، رنگ، بافت و نور) را بررسی کنیم.
فرم و عناصر تشکیل دهنده مفهوم فضا
همه ی اشیایی که در اطراف ما قرار دارند سه بعدی هستند. نقطه، سازنده ی همه ی فرم هاست. وقتی نقطه حرکت می کند، خط را به وجود می آورد که عنصری یک بعدی است.وقتی خط در جهتی غیر از امتداد خود حرکت می کند سطح بها وجود می آید که دو بعدی است و از جابه جایی صفحه، حجم سه بعدی ایجاد می شود. نقطه، خط، سطح و حجم، عناصر تشکیل دهنده ی فرم هستند. همه ی فرم های معماری در واقع سه بعدی اند و تمایز عناصر فوق فقط بستگی به تناسب طول و عرض و ارتفاع هر یک پیدا می کند.
نقطه
نشانگر یک موقعیت خاص مانند انتهای عناصر خطی یا گوشه احجام در فضاست و ممکن است ابعاد و اشکال مختلف داشته باشد.اما در هر صورت باید نسبت به زمینه ی خود کوچک متمرکز،ایستا و بی جهت باشد.
خط
خط، عنصر بصری یک بعدی است. برعکس نقطه که ایستا و بی جهت است، خط، نشانگر حرکت، جهت، رشد و پویایی بصری است. خط می تواند از نظر ضخامت و وزن،ظرافت و خشونت، نرمی و سختی، صافی یا زبری، حالات مختلفی به خود بگیرد.
خط مستقیم نشانگر کشش متقابل بین دو نقطه است. ویژگی اصلی آن جهت آن می باشد. یک خط مستقیم افقی می تواند بیانگر، ثبات، استحکام، استقرار و آرامش باشد. برعکس یک خط قائم بیان کننده ی تعادل موازنه ی نیروهای ثقلی است. خط مایل، بسته به نزدیکی به خط قائم یا افق، می تواند بیانگر حالت افتادن یا بلند شدن باشد، در هر حال بیانگر حرکت می باشد و فعال و پویاست. مفهوم خط می تواند از طریق دو نقطه و یا تکرار کافی عناصر مشابه، ایجاد و القا شود. همان طور که در شکل مشاهده می کنید خط ممکن است حتی بافت و نقش نیز داشته باشد.
خط منحنی می تواند احساس یک نیروی در حال تغییر را منتقل کند و حالتی از تغییر تدریجی، حرکت نرم و لطیف را | بیان نماید. می تواند حالتی بر آمده و صلب، و یا برعکس، حالتی فرورفته داشته باشد و سبک و آویزان به نظر آید. قوسهای کوچک می تواند بیانگر پویایی بصری، تحرک و رشد بیولوژیک باشد. برای نمونه می توان به طرحهای اسلیمی در کاشی کاری و گچ بری هنر ایرانی توجه کرد.
خط، لبه های اشکال و احجام را تعریف می کند و آنها را از زمینه ای که دارند متمایز و رؤیت پذیر می سازد. خطوط، ویژگی های خود را به شکل یا حجمی که بر آن واقع شده اند، منتقل می کنند.
از فرم های خطی معماری مانند تیر و ستون و …، به صورت مستمر در فضاهای معماری استفاده میشود و در شکل گیری سایر عناصر معماری، مانند درها، پنجره ها، قفسه، میز، صندلی و … به طور مؤثر مورد استفاده قرار می گیرد.
خط (ستون) در معماری | آواسنتر
سطح در مفهوم فضا
سطح عنصری دو بعدی است که «شکل آن» اصلی ترین ویژگی آن را بیان می کند. شکل واقعی یک سطح، فقط زمانی رؤیت پذیر است که عمود بر سطح آن، به آن نگاه کنیم.
عامل مهم دیگر، کیفیت سطح آن است. کیفیت سطح، تابع كيفيت ماده ای است که از آن ساخته شده است. نوع رنگ، بافت ، الگو و زمینه، بر ویژگی های سطح اثر گذاشته و کیفیت آن را مشخص می کنند. کیفیت سطح، می تواند بر ویژگی های بصری آن یعنی :
- وزن و استحکام بصری
- اندازه ی تناسب و موقعیت در فضا
- انعکاس نور
- عملکرد آکوستیکی سطح تأثیرگذار باشد.
سطوح، اصلی ترین عناصر معماری، در شکل گیری کفها، دیوارها، سقف می باشند، که خود شکل دهنده ی فرم ساختمان و فضاهای آن هستند. ویژگی های بصری سطوح فوق و رابطهی آنها در فضا، شکل و کیفیات ویژه ی فضا را ایجاد می کنند.
به علاوه، سطوح، در شکل گیری سایر عناصر معماری مانند پله ها، درها، پنجره ها و مبلمان نیز کاربرد وسیعی دارند.
حجم در مفهوم فضا
حجم، یک عنصر بصری سه بعدی است، که «فرم» اصلی ترین ویژگی آن است. فرم، ویژه ی یک حجم، شکل ظاهری و ساختار بصری آن را نشان می دهد که حاصل را بطهي متقابل خطوط، اشکال و سطوح مرزی آن می باشد.
از نظر معماری، حجم به عنوان یک عنصر سه بعدی، می تواند توپر و یا توده ای باشد که با ماده اشغال شده است و یا به صورت فضای خالی باشد که با سطوح، محدود و تعریف شده است. «توده» و «فضا» دو مفهوم و ساختار مکمل اند که ترکیب آنها به معماری واقعیت می دهد.
رؤیت فرم ها، به فضا، بعد، مقیاس، رنگ و بافت می دهند و متقابلا فضاها کیفیت فرم ها را نمایان کرده و نشان می دهند و نیز هر دو شرایط مناسب برای زندگی انسان را فراهم می آورند.
شکل
به خط پیرامونی و دور ظاهری یک سطح یا حجمی «شكل»، می گوییم که آن را از زمینه یا فضای اطرافش جدا می کند. شکل ها انواع مختلف دارند. شکل های طبیعی، اشکال دنیای طبیعی اطراف ما را نشان می دهد. صورت ساده شده این اشکال با حفظ ویژگی های اصلی در معماری نیز کاربرد پیدا می کند.
بعضی از اشکال، نتیجه ی تغییر علامت حروف، اعداد یا سایر سمبل های شناخته شده هستند مانند خوش نویسی و یا خطوط بنایی در معماری محلی خودمان. بعضی از اشکال، شکل هندسی دارند و بر اساس کیفیات بصری که واجد آن هستند بر احساس و ادراک انسان تأثیر می گذارند. مثلث، مربع و دایره، اصلی ترین اشکال هندسی هستند، این اشکال در بعد سوم هرم، مکعب، مخروط، استوانه و کره را ایجاد می کنند.
دایره و اشکال منحنی در مفهوم فضا
دایره، شکلی است، متمرکز و درون گرا که بر مرکز خود تأکید دارد. این شکل بیانگر وحدت، تداوم و خلوص است و مانند خطوط منحنی، احساسی از نرمی و لطافت را القا می کند. اشکال دایره ای شکل معمولا پایدار و در زمینه خود، خود مرکز هستند.
دایره، در ترکیب با سایر اشکال و خطوط، پویا و پر تحرک ظاهر می شود، اشکال و فرم های دایره ای شکل، کاربرد زیادی در معماری و مفهوم فضا دارند و بیانگر نرمی در فرم و سیالیت در حرکت اند و رشد بیولوژیک را القا می نمایند.
مثلث
مثلث، بیانگر استحکام و پایداری است و عموما در فرم های سازه ای و پوشش ساختمان به کار می رود زیرا بدون تخریب اعضای آن، شکل آن تغییر نمی کند. مثلث وقتی متکی بر قاعده اش قرار گیرد از نظر بصری پایدار است و بر روی رأس ناپایدار و پویا به نظر می رسد. مثلث از نظر ادراکی و بصری می تواند بیانگر تحرک، انقباض و تقابل باشد.
مربع و مستطیل
مربع، به عنوان یک عنصر بصری بیانگر خلوص و عقلانیت است. تساوی چهار ضلع و چهار قائمه، بیانگر قانون مندی و وضوح آن است. این شکل، بر هیچ جهت خاصی تأکید ندارد. با استقرار بر روی یک ضلع پایدار به نظر می رسد و بر روی رأس، ناپایدار و پویا می نماید.
مربع، در حالت قائم بیانگر ثبات و صداقت و نمایشگر جهت افقی و عمودی است که برای انسان، مهم ترین مرجع برای حفظ تعادل و حرکت است.
مستطیل را می توان فرم تغییر شکل یافته ی مربع در نظر گرفت که از یک جهت بزرگ تر شده است.
در حالی که، وضوح، استحکام و پایداری مستطیل گرایش به یکنواختی دارد، تغییر اندازه، تناسب، رنگ، بافت، محل استقرار و جهت آن، می تواند عامل تنوع گردد.
مستطیل، غالب ترین شکل در آثار معماری است و به سادگی قابل اندازه گیری و ترسیم است. با دقت و سهولت، قابل پیاده کردن و اجرا است. به خوبی با مستطیل های دیگر ترکیب شده، به راحتی قابل توسعه است. اشکال مستطیل، با عناصر سازه ای ساختمان، مبلمان و لوازم خانه به راحتی تطبیق می یابد و به همین لحاظ بیشترین کاربرد را در طراحی معماری دارد.
رنگ
همه ی چیزها در اطراف ما رنگ مخصوص به خود را دارند. رنگ اشیا، یکی از اصلی ترین ویژگی های آنهاست. رنگ اشیا باعث شناخت بهتر اشیا شده و بر ادراک، عواطف و احساسات انسان تأثیر می گذارد. رنگ، در واقع حاوی اطلاعات زیادی از اشیای اطراف ماست. رنگی که ما به اشیای پیرامون خود نسبت می دهیم، ناشی از نوری است که بر اشیا تابیده و فرم ها و فضاها را روشن می کند. بدون نور رنگی وجود نخواهد داشت.
در طیف نوری که از تجزیه ی نور سفید به دست می آید رنگهای مختلفی ظاهر می شود. نوع رنگ، بسته به طول موج نور تغییر می کند. رنگ قرمز بلندترین طول موج را دارد و پس از آن به ترتیب رنگ های نارنجی، زرد، سبز، آبی و نیلی قرار دارند و در نهایت رنگ بنفش کوتاهترین طول موج را دارد. وقتی نور سفید بر یک جسم کدر می تابد بخشی از آن در سطح جسم جذب می شود و بقیه ی امواج منعکس می گردند. آن گاه ما جسم را به رنگ نور منعکس شده که به چشم ما می رسد می بینیم. قرمز، زرد و آبی سه رنگ اصلی هستند. ما می توانیم بقیه ی رنگ ها را از ترکیب آنها به دست آوریم.
در شکل زیر، به رنگ روشن آسمان و رنگ تیرهی زمین توجه کنید. یکی از روشهای توزیع رنگ در فضاهای معماری، الهام از الگوی طبیعی است که در آن کف فضا تیره ترین رنگ را دارد و رنگ دیوارهای اطراف از کف روشن تر است و سقف بالای سر، رنگ روشن و سبکی مانند آسمان دارد.
نحوه ی استفاده و توزیع رنگ در مفهوم فضا، بسته به وسعت و کارکرد فضا، میزان نور و ویژگی های کیفی فضا تغییر می کند. سطوح اصلی وسیع معمولا رنگ ملایم دارند و عناصر دیگر مانند مبلمان و قالی پررنگ تر هستند از رنگ های تندتر و زنده تر معمولا برای لوازم خانه و اشیای کوچک استفاده می شود تا تعادل و تنوع لازم در فضا ایجاد شود. رنگ های روشن،
معمولا فضا را وسیع تر نشان می دهند و برعکس، رنگ های تیره سطوح را نزدیک تر و فضا را کوچک تر می نمایانند. رنگ های گرم مانند قرمز، زرد و نارنجی تحرک و پویایی در فضا ایجاد می کنند در حالی که رنگ های سرد مانند سبز و آبی، حالتی آرام و ساکن دارند. اینها بعضی از ابزارهای مناسب برای نحوه ی استفاده از رنگ و کنترل تأثيرات ادراکی و احساسی آن در فضا هستند.
برای مثال، در یک خانه می توان برای فضاهای خواب از رنگ های سرد و روشن مانند مغز پسته ای، برای آشپزخانه از رنگ گرم مانند کرم، قهوه ای و یا نارنجی روشن و برای پذیرایی از شکلاتی یا قهوه ای روشن استفاده کرد.
بافت
با نگاه به سطح خارجی یک لیوان شیشه ای، یک میز چوبی و یا یک قالی مشاهده می کنیم که کیفیت سطح آنها با هم تفاوت بارز دارد. هر ماده ای سطح و رویه ای دارد که کیفیت آن منحصر به فرد است. بافت، یعنی ویژگی خاص یک سطح، | که به ماده و ساختار آن مربوط می شود. بافت، بیانگر نرمی یا سختی نسبی سطح است و گویای کیفیت ظاهری مصالح مانند، زبری و صلابت سنگ، گرما و لطافت چوب، نرمی لاستیک صیقلی بودن و صافی شیشه و سختی فولاد و … می باشد.
در طبیعت و معماری، هر عنصر بافت ویژه خود را دارد | هتل بین المللی صخره ای کندوان
بافت بر دو نوع است : «قابل لمس» که واقعیت فیزیکی داشته و اجزای آن دارای طول، عرض و عمق است و با لمس کردن درک میشود و «بافت بصری» که از طریق چشم مشاهده میشود و ممکن است مانند نقش روی یک صفحه ی صاف، فاقد عمق باشد. بافت لمسی شامل بافت بصری نیز می شود. بافتهای بصری ممکن است واقعی و یا غیرواقعی باشند.
حس بینایی و لامسه ما بسیار نزدیک و مرتبط با هم عمل می کنند. وقتی بافتی را مشاهده می کنیم، به دلیل تجارب قبلی، مانند این است که آن را لمس می کنیم. به همین دلیل، بافت مصالح موجود در فضای معماری تأثیر ادراکی و احساسی عمیقی بر انسان دارد.
سطوح با بافت ریزتر، نرم تر از بافت های درشت به نظر می رسند. سطوح با بافت درشت و خشن نیز، وقتی از فاصلهی دور دیده شوند نرم تر و ظریف تر احساس می شوند. بافت با خطوط موازی، بر بعد و جهت تأکید می کند.
بافت با رنگ روشن، سبک تر از همان بافت با رنگ تیره به نظر می رسد. نور نیز بر درک و احساس ما از بافت تأثیر می گذارد. نور متمرکز که از یک جهت به یک بافت لمسی می تابد تأثیر بصری آن را تقویت و بافت را ملموس تر می کند. برعکس نور غیر متمرکز و پراکنده از تأكيد بافت می کاهد.
سطوح صاف و صیقلی، نور را منعکس کرده، جلب توجه می کنند. سطوح با بافت درشت نور را شکسته، تیره تر به نظر می رسند. از این رو، مقیاس بافت با توجه به مقیاس و میزان نور فضا در نظر گرفته می شود.
سطوح خیلی شکسته در مقابل نور متمرکز، الگوهای شکلی از نور و سایه ایجاد می کنند. سطوح صیقلی، زود کثیف و به سادگی نیز تمیز می شوند؛برعکس، سطوح زبر کثیفی را پنهان می کنند اما به سختی تمیز می شوند.
بافت و اشکال تزیینی سطوح با هم ارتباط نزدیکی دارند. نقوش تزیینی موجود بر روی سطوح، حالتی از بافت را در آن به وجود می آورند. هویت فردی اشکال کوچک در ترکیب کلی ناپدید شده، کیفیات جدیدی به وجود می آید. بافت، در عین حال می تواند ناشی از کیفیت مصالح ساختمانی و نحوهی استفاده از آنها در موقع اجرای ساختمان باشد. انتخاب مناسب بافت، می تواند بر تنوع، خوانایی و هماهنگی فضاهای معماری منجر شود و یکدستی فضا را از بین ببرد.
نور
نور، اصلی ترین عامل کیفیت، پویایی و سرزندگی فضای معماری است هم از نظر مفاهیم کیفی و سمبلیک و هم از نظر کار کرد عملی، از جایگاه ویژه ای در میان عناصر تشکیل دهنده ی فضا برخوردار است.
بدون نور، هیچ فرم، رنگ یا بافتی وجود ندارد. اولین وظیفه ی نور، روشن کردن فضا و فرم های ساختمانی است و این که امکان زندگی، حرکت و فعالیت را برای استفاده کننده فراهم آورد و استفاده کننده، با سهولت، سرعت و دقت بتواند به انجام امور روزمره بپردازد.
در طراحی معماری و مفهوم فضا، سعی می شود از نور طبیعی روز بهترین استفاده ی ممکن به عمل آید و از نور مصنوعی، به عنوان مکمل، در ساعات دیگر شبانه روز استفاده شود. نورپردازی فضا، با توجه به ویژگی های معماری فضا، نیاز استفاده کننده و ایجاد کیفیات بصری مناسب، در فضا انجام می گیرد.
اجسام نورانی و روشن، به طور طبیعی توجه ما را به خود جلب می کنند. این اصل، کاربرد زیادی در نورپردازی فضاها دارد و از این طریق عناصر و بخش های مهم فضا مورد تأکید قرار می گیرند. منبع نور ممکن است به صورت نقطه ای، خطی و صفحه ای باشد و یا مانند لوستر و چراغهای آویزان خود به صورت حجمی روشن با عناصر دیگر فضا ترکیب شوند.
و از روشنایی متمرکز برای ایجاد یک نقطه ی کانونی، مورد تأکید در فضا استفاده می شود مانند نورپردازی یک تابلو یا مجسمه در یک موزه. ریتمی از نورهای متمرکز می تواند ضمن ایجاد روشنی و تاریکی، یکنواختی فضا را بر هم بزند.
نورپردازی فضا، به سه روش انجام می پذیرد : نورپردازی و روشنایی عمومی، روشنایی موضعی و روشنایی متمرکز.
روشنایی عمومی، از طریق توزیع متوازن نور طبیعی یا مصنوعی در کل فضا انجام می گیرد. این نور، کل فضا را در حد نیاز روشن می کند در این روش سعی می شود از ایجاد گوشه های تاریک یا ورود نور خیره کننده جلوگیری گردد.
با توجه به این که روشنایی عمومی پاسخگوی همهی نیازها نیست، از نورپردازی موضعی برای تأمین نور فعالیتهای خاص مانند، مطالعه، صرف غذا و انجام کارهای ظریف استفاده میشود. این نور، معمولا قابل تنظیم است ؛ باعث تقسیم فضا و تنوع در روشنایی فضا می شود ؛ بر جذابیت فضا می افزاید و با روشنایی عمومی فضا، ترکیب و هماهنگ می گردد. این نور می تواند بر حوزه ی خاصی از فضا مثلا حوزهی غذاخوری یا محل نشیمن خانواده تأکید نماید.
حال که با عناصر تشکیل دهنده و مفهوم فضا فرم های معماری یعنی عناصر نقطه ای و خطی، سطح، حجم، شکل، بافت، رنگ و نور آشنا شدیم، می توانیم به بررسی تفصیلی عناصر تشکیل دهنده ی فضا پرداخته، کاربرد و ویژگیهای کف، دیوارها،سقف، درها، پنجرهها، پله ها و عناصر طبیعی و ملاکهای انتخاب و ترکیب این عناصر را بررسی کنیم.
منبع: مبانی طراحی معماری،محمد علی خان محمدی،کتاب هنرستان